شهیدحسین شکوهی
|خانه
چشم انتظارم اقاجان
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

نظر دهید »
مسوولیت جوانان در جامعۀ اسلامی
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

نوجوانی و جوانی، بهار عمر و هنگام شکوفایی آن، و آغاز فراز و نشیبهای روحی و جسمی و رسیدن به رشد است. در این دوره کم کم شخصیت انسان شکل می گیرد و پرسشهای فکری و فرهنگی بسیاری در ذهن جوان پیدا می شود. روزهای جوانی لبریز از زیبایی، نشاط، احساسات، لذتهای متنوع، تفریح، و آراستگی است. از سوی دیگر، خداجویی و خدایابی و دین باوری از ویژگیهای این دوران است. ما با درک این ویژگیها و انرژی متراکمی که در آنها وجود دارد، و با بیان صحیح باورها و ارزشهای دینی و مذهبی، می توانیم روح ناآرام جوان را آرامش و اطمینان بخشیده و او را به نجات و کمال برسانیم. در این نوشتار، می کوشیم تا با استفاده از آیات قرآن و آموزه های دینی و سیرت عملی پیامبر(ص) جوانان را به سوی مسوولیتهای اجتماعی و اسلامی فراخوانیم؛ دست کم فاصله جوان رامسوولیتهای اجتماعی آنها بکاهیم و بذر مسوولیت پذیری را در دلش بکاریم. عوامل مؤثر در تکوین شخصیت نوجوانان والدین و مربیان باید نقش تربیتی خود را در به وجود آمدن شخصیت انسانی و اخلاقی در نوجوانان ایفا نمایند؛ زیرا شخصیت نوجوانان و جوانان در خانه و کانون خانواده شکل می گیرد و چگونگی شکل گیری آن، به نحوه نگرش والدین و رفتار تربیتی آنان باز می گردد. خداوند متعال در سورۀ فاطر قرآنکریم درباره جوانان غافل و بیکار چنین می فرماید: “اولم نعمر کم ما یتذکر فیه من تذکر"؛ (آیا آن قدر شما را عمر نداده بودیم که پند گیرندگان پند گیرند.) این آیه برای سرزنش و ملامت جوانان غافلی است که به سن ١٨ سال رسیده اند و از فرصت جوانی خود استفاده نمی کنند. از آن جا که جوان، دل پاک دارد و بهتر از دیگران پذیرای سخن است به این جهت پس شروع دعوت پیامبر (ص) به اسلام از جوانان اغاز میگردد و بیش از دیگران به او پیوسته و پیامبر (ص) برای این گروه ارزش و احترام خاصی قائل بود و در بسیاری موارد با وجود صحابه مسن و پر سال، جوانان را برای مسوولیت های کلیدی انتخاب می کرد و از آنها در گفتار و در عمل حمایت می کرد. پیامبر (ص) به شرط وجود صلاحیت و شایستگی در یک جوان او را برای تصدی پست های مهم بر می گزید؛ از جمله جوانانی که پیامبر (ص) امور مهم را به آنها می سپرد، می توان از علی بن ابیطالب نام برد که شرح آن نیازمند به تحریر کشیدن کتابی مستقل است و از دیگر جوانان مورد اعتماد رسول اکرم (ص) می توان از جعفر بن ابیطالب نام برد که در ٢٤ سالگی رهبر مسلمانی است که به حبشه هجرت کرده اند و تدابیر و کلام نافذ او موجب شد تا نجاشی پادشاه حبشه، مسلمانان را بپذیرد و در٢٧ سالگی به فرماندهی سپاه اسلام در جنگ موته برگزیده شد که در آن جنگ به شهادت رسید. پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم دراین مورد چنین ـ می فرماید: “اَکْرِمُوا اَوْلادَکُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.” (٢) (فرزندانتان را محترم و گرامی بدارید و رفتارشان را نیکو گردانید تا آمرزیده شوید.) این روایت، به ارزش و منزلت کودک و نوجوان در نظام الهی اشاره دارد و پدر و مادر را شکل دهنده رفتارهای اجتماعی و فردی آنان می داند. شخصیت مطلوب، شخصیتی متعادل و متعالی و هماهنگ با تمام ابعاد وجودی نوجوان است. پدر و مادر برای تربیت و رشد شخصیت فرزندان، باید عدالت را در میان فرزندان رعایت نمایند؛ حتی در کوچک ترین امر تربیتی، مثل بوسیدن فرزندان، باید ظرافت خاص وجود داشته باشد تا به رشد شخصیت آنان لطمه ای وارد نشود. مردی نزد پیامبر(ص) نشسته بود. در همین حال پسرش وارد شد. مرد او را بوسید و روی زانویش نشاند. سپس دخترش وارد شد، دخترش را پيش خود نشاند. پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از این عمل تبعیض آمیز او ناراحت شد و فرمود: «چرا در میان فرزندانت عدالت و مساوات را رعایت نکردی؟» سپس فرمود: “انّ الله تعالی یُحبُّ ان تعدلوا بین اولادکم حتّی فی القبله.” (خداوند دوست دارد میان فرزندان تان، حتی در بوسیدن، عدالت را رعایت نمایید.) در یکی از احادیث دیگرنبی کریم (ص) آمده است: من شما را سفارش می کنم که به نوبالغان و جوانان نیکی کنید؛ زیرا آنان دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. وی افزود: خداوند مرا به پیامبری بر انگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخن مرا پذیرفتند و با من پیمان بستند، ولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفت من برخاستند. از دیگر سفارش های نبی اکرم اسلام (ص) توجه به جوانان است؛ زیرا آبادانی و عمران هر سرزمین و مجد و عظمت هر ملتی، در گرو تربیت جوانان فاضل و پاک اندیش است؛ به این جهت اسلام برنامه های جامعی برای جوانان از نظر مادی، معنوی، تربیتی، اخلاقى، دنیوی، اخروی و مانند آن دارد که به گفته برخی اندیشمندان غربی، در ادیان دیگر مانند آنها نیست. در دنیای امروز، گروهی دچار تفریط شده و جوانان را به دلیل کم تجربه بودن، از جایگاه واقعی شان پایین آورده و گروهی دچار افراط شده و آنها را بالاتر از جایگاه واقعی شان قرار داده اند، که این خود باعث بسیاری از ناکامی ها و نابسامانی ها در جوامع مختلف شده است . در حدیث دیگری، رسول الله (ص) دراین مورد، جوانان را در اول تحت شعاع صحبت خود قرار داده است و سپس دیگر اقشار جامعه را: “إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى مَلَكاً يَنْزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ فَيُنَادِي يَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِينَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ يَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِينَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّكُمْ وَ يَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِينَ أَتَاكُمُ النَّذِيرُ وَ يَا أَبْنَاءَ السِّتِّينَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ وَ يَا أَبْنَاءَ السَّبْعِينَ نُودِيَ لَكُمْ فَأَجِيبُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِينَ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ ثُمَّ يَقُولُ لَوْ لَا عِبَادٌ رُكَّعٌ وَ رِجَالٌ خُشَّعٌ وَ صِبْيَانٌ رُضَّعٌ وَ أَنْعَامٌ رُتَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً". پيامبراكرم صلي الله عليه و اله وسلم فرمود: (خداوند تعالى را فرشته‏ اى است كه هرشب نازل مى ‏شود و صدا ميزند که اى بيست ساله‏ ها جديت و كوشش كنيد! و اى سى ساله‏ ها زندگى و دنيا شما را فريب ندهد! و اى چهل ساله ‏ها براى ديدار لقاء پروردگارتان چه آماده كرده ‏ايد؟ و اى پنجاه ساله‏ ها براى شما ترساننده (آثار پيرى و مرگ ) آمد! و اى شصت ساله‏ ها وقت دروكردن رسيده (وقت رفتن نزديك شده!) و اى هفتاد ساله‏ ها شما را مى‏ خوانند پس جواب دهيد! و اى هشتاد ساله‏ ها ساعت (آخرعمر) شما آمد و شما غافل هستيد! سپس گويد اگر نبودند بندگان ركوع‏ كننده و مردان خاشع و اطفال شيرخوار و حيوانات چرنده، عذاب سختى بر شما ريخته ميشد.) در این حدیث شریف، به جوانان اشاره شده است که شما باید در سنى که هستید، جد و جهد و کوشش نمایید چون سن شما ایجاب میکند تا برای خود و مردم دیگر نفع برسانید! کار و زحمت نمایید و به افراد سنین مختلف، پیامهای متفاوت تر داشته است. در این حدیث نبوی به جوانان هدایت بکار کردن و زحمت کشیدن شده است، پس در این حدیث در می یابیم که جوان در سن جوانى نیاز بکار و جدو جهد دارد و مسوولیت جوان مسلمان چون جوانان جهان نیز معلوم بوده و هدایت بکار شده است. باید یادآور شد که جامعه اسلامی، خود خواهان جایگاه مهم برای جوان مسلمان است. از جمله نکات زیبا در زندگی رسول گرانقدر اسلام (ص) روش برخورد او با جوانان گناهکار و خلافکار است که در عین نرمی و اخلاق حسنه، بر اصول اساسی اسلامی و الهی تاکید و پافشاری دارد و ذره ای عقب نشینی و سستی نشان نمی دهد ـ واگذاری مسوولیتهای اجتماعی به جوانان پیامبر اکرم(ص) از جوانان برای مسوولیتهای اجتماعی استفاده می کرد و در جنگها و کارهای آموزشی، از نظریات جوانان بهره می جست، هر چند بعد از مشورت، خود تصمیم می گرفت. نخستین معلم قرآن را که به مدینه فرستاد، جوانی به نام مصعب بن عمیر بود که از خانواده اشراف قریش، ولی جوانی وارسته و پاک باخته بود. او به هنگام رسیدن به مدینه، «مکتب قرآن» تأسیس کرد و مردم مدینه را با قرآن آشنا ساخت. پیامبر دیدگاه جوانان را در جنگ احد، درباره جنگ و دفاع در خارج از شهر مدینه می پذیرفت و در واپسین روزهای زندگانی، اسامه فرزند زید را که ١٨ سال از عمر او می گذشت، به فرماندهی ارتش اسلام منصوب کرد که با لشکر روم ـ بزرگ ترین ارتش دنیای آن روز ـ وارد جنگ شوند. همچنین می توان از مصعب بن عمیر نام برد که با وجود سن کم به عنوان نماینده رسول اکرم (ص) برای آموزش قرآن و معارف دینی، قبل از هجرت به مدینه فرستاده شد و اقدامات سنجیده او، راه را برای هجرت پیامبر (ص) هموار کرد. از دیگر جوانان مورد اعتماد رسول اکرم (ص) عتاب بن اسیر است که پس از فتح مکه، با وجود صحابه کهنسال، پیامبر (ص) او را به عنوان فرماندار مکه برگزید و در برابر اعتراضات شدید برخی از اصحاب و اشراف مکه، از او حمایت کرد. همچنين بايد از معاذ بن جبل و اسامه بن زید و ده ها جوان دیگر نام برد که با وجود سن کم، مسوولیتهای مهمی به آنان سپرده شد و این نشان از جوان گرایی با محوریت لیاقت و شایستگی در رسول خدا (ص) بوده است. بحار الانوار ج٩ – ص ٣٥١

نظر دهید »
در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام) منتظران آن حضرت چه وظایفى بر عهده دارند؟
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

ـ شناخت حجت خدا و امام زمان (علیه السلام): مهم ترین وظیفه ى یك فرد منتظر تلاش براى كسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) است; چرا كه انسان بدون شناخت امام و منزلت او نمى تواند وظیفه ى خود را در رابطه ى با او تشخیص دهد. در روایت آمده است: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة». «هر كس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.»

 

2 ـ تهذیب نفس و كسب فضایل اخلاقى (خود سازى فردى): منتظر واقعى همیشه در صدد كسب فضایل اخلاقى و آراسته شدن به صفات خوب انسانى است.

 

3 ـ تلاش براى اصلاح جامعه (خود سازى اجتماعى): تلاش براى برطرف كردن مفاسد اجتماعى از طریق امر به معروف و نهى از منكر و اهتمام براى تربیت نسل مهذّب و كارا و خلاصه آماده سازى زمینه براى ظهور امام زمان (علیه السلام)یكى از وظایف منتظر واقعى است، چون تا زمینه ى ظهور فراهم نگردد امكان ظهور امام زمان (علیه السلام)میسر نخواهد شد.

 

4 ـ كسب آمادگى هاى فكرى و فرهنگى و نظامى براى یارى امام زمان (علیه السلام): چرا كه آن حضرت پس از قیام به یارانى نیاز دارند كه حداقل در یكى از عرصه ها بتواند مفید واقع گردد.

 

5ـ توبه از گناهان

 

6 ـ اطاعت و پیروى از نایبان امام زمان (علیه السلام): همان طور كه مى دانیم در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام) مردم موظفند در تمام كارها و حوادث، به توصیه ى ائمه ى اطهار(علیهم السلام)بویژه امام زمان (علیه السلام) به فقهاى جامع الشرایط ـ كه نواب عام آن حضرت هستند ـ مراجعه كنند و به احكامى كه آن ها طبق موازین شرعى صادر مى كنند، عمل نمایند.

 

7 ـ دعا براى سلامتى امام زمان (علیه السلام) و تعجیل فرج ایشان: منتظر واقعى در هر صبح و شام با خلوص نیت از پیشگاه خداى مهربان سلامتى و ظهور امام زمان (علیه السلام)را درخواست مى نماید.

 

8 ـ صدقه دادن براى سلامتى امام زمان (علیه السلام)

 

9 ـ انجام اعمال عبادى مانند خواندن نماز و قرآن، زیارت نمودن به نیابت از امام زمان (علیه السلام)

 

10 ـ توجه به اماكنى كه مورد عنایت امام زمان (علیه السلام) است نظیر مشاهد مشرفه، مسجد سهله، مسجد جمكران و …

 

11 ـ توسل به امام زمان (علیه السلام) و زیارت آن حضرت با زیارت ها و دعاهایى كه در كتب ادعیه مانند مفاتیح الجنان آمده و از آن جمله موارد ذیل است:

 

الف) دعاى عهد كه هر روز صبح بعد از نماز خوانده مى شود: اللهم رب النور العظیم و رب الكرسى الرفیع … ،

 

ب) دعاى اللهم عرفنى نفسك فانك لم ان لم تعرفنى نفسك … این دعا در عصر روز جمعه خوانده مى شود،

 

ج) دعاى كه براى برآورده شدن حاجات ذكر شده است و با این عبارت شروع مى شود: الهى عظم البلاء و برح الخفاء …،

 

د) دعا براى سلامتى امام زمان (علیه السلام): اللهم كن لولیك الحجة ابن الحسن …،

 

هـ) دعاى حضرت مهدى (علیه السلام) كه با این عبارت آغاز مى شود: اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المصیبته …، و) زیارت آل یاسین. جهت توضیح بیشتر به كتابهاى (وظیفة الانام) و (شیوه هاى یارى قائم آل محمد علیه السلام) مراجعه شود.

 

نظر دهید »
مشهد
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

اقاجان دلم هوای حرمت کرده

نظر دهید »
زندگاني حضرت آدم (ع)
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

 

خداوند فرشتگان را آفريد و فرشتگان به پرستش خداوند مشغول بودند،وخدا روي زمين گياهان و جانوران را پديد آورد.در آن موقع ،روي زمين ،هيچ آدمي زندگي نمي كرد.

روزي خداوند به فرشتگان فرمود:«مي خواهم در روي زمين نماينده اي خلق كنم و از خاك،آدمي بسازم كه از همه ي موجودات دانا تر باشد.»

فرشتگان سوأل كردند :«آيا مي خواهي كساني را كه خلق كردي كه بر روي زمين فساد كنند و خون يكديگر را بريزند در حالي كه ما تو را عبادت مي كنيم؟»

خداوند در جواب فرمود:«من مي دانم چيزي را كه شما نمي دانيد.»

فرشتگان به خاطر اين سوأل بي جاي خود سالها به استغفار و توبه مشغول شدند و از خطا و اشتباه خود آمرزش خواستند.و به همين منظور گفتند:«پروردگارا تو منزّهي و ما جز آنچه به ما تعليم كرده اي علمي نداريم و به راستي كه تو دانا وحكيمي.»

 

آغاز آفرينش انسان آدم (ع)و نافرماني شيطان:

 

پس از اين گفتگوي كه ميان خداوند و فرشتگان گذشت خداوند،آغاز به خلقت آدم و سرسلسله نوي بشر فرمود.خلاصه،انسان را از گل آفريد و سپس در آن از روح خود دميد و به دنبال اين جريان به فرشتگان امر فرمود بر آن سجده كنند.آنها همگي به آدم سجده كردند جز ابليس.

خداون علّت اين سرپيچي ابليس را پرسيد.

ابليس جواب داد:«من از او بهترم چون مرا از آتش آفريدي و او را از گل آفريدي.»

خلاصه ابليس با اين استدلال خود پرده از روي تكبّر و سركشي خود برداشت.

خداوند به او فرمود:«حال كه دستور مرا اطاعت نكردي از دنياي فرشتگان بيرون برو و از درگاه من خارج شو.»

شيطان گفت :«حالا كه مرا بيرون كردي ،پس مرا تا روز قيامت مهلت بده و زنده ام بگذار.»

خداي تعالي به او فرمود :«تا آن روز معين مهلت داري و زنده خواهي ماند.»

شيطان وقتي خاطر جمع شد كه از طرف پروردگار مهلت داده شده است گفت:«حال كه مرا گمراه كردي ،من هم بر سر راه راست تو در كمين انسانها مي نشينم و به هر ترتيبي شده گمراهشان مي كنم بجز بندگان با اخلاص تو را كه از گمراهي من در امانند و مرا به آنها راهي نيست.»

خداوند نيز براي آنكه آدم و فرزندانش دچار انحرافات ابليس نشوند در موارد بسياري به آنها هشدار داد كه شيطان دشمن آشكار شماست ،مواظب باشيد شما را از راه به در نكند.

آدم و حواءدر بهشت:

 

پس از اينكه آأم زندگي يافت،خداوند نام ها يا رموز و حقائقي را به او ياد داد و هوشياري و دانايي آدم بر فرشتگان هم ثابت شد و قرار شد آدم و همسر او،حواء در بهشت زندگي كنند.آدم و حواء از انواع خوردني و لذّت هاي بهشت بهره مند شدند. مگر يك چيز كه خودن آن ممنوع بود.

خداوند به آدم و حواء وعده داد:«اگر از ميوه ي اين درخت خود داري كنيد و آن را نخوريد ديگر تمام خوشيها براي شما فراهم است و از گرسنگي و تشنگي و برهنگي و خستگي آسوده خواهيد بود.ولي اگر اين ميوه را بخوريد بر خودتان ظلم كرده ايد. مواظب باشيد كه از شيطان فريب نخوريد،شيطان دشمن شماست و بد خواه شماست.»

شيطان آدم و حواء را فريب مي دهد:

 

شيطان كه همه بد بختي هاي خود و رانده شدن از درگاه الهي را از ناحيه ي آدم مي دانست،در صدد بود تا به هر طريقي كه ممكن است موجب گمراهي آدم و همسرش را فراهم سازد.

البته اينكه شيطان براي فريب آدم و حواء به چه ترتيبي وارد بهشت شد وخود را به آدم و حواء رسانيد بدرستي معلوم نيست ولي همين قدر روشن است كه براي پيش برد اين هدف (گمراه كردن آدم و حواء)به صورتي ناصحي دلسوز در آمده و به آدم گفت:

«مي خواهي تا تو را به درخت جاودان راهنمايي كنم؟»

شيطان به دنبال اين گفتار خود،براي اينكه سخنش در دل آدم و حواء كارگر افتد و وسوسه اش اثر كند ،‌به دروغ،سوگندي هم براي ايشان ياد كرد كه من در اين گفتار نظري جز خير خواهي شما ندارم.

آدم و حواء دستور خداوند را فراموش كردند و از ميوه ي ممنوعه خوردند و شيطان هم به اين سبب خوش حال شد ولي در همان لحظه وضع آدم و حواء‌ عوض شد.ناگهان لباس بهشتي از تنشان فرو ريخت و از ديدن خود شرمنده شدند و از كار خود پشيمان شدند ولي ديگر فايده اي نداشت. در آن هنگام صداي خدا راشنيدند كه گفت:«چرا نافرماني كرديد؟مگر شما را از اين درخت منع نكردم و نگفتم كه فريب شيطان را نخوريد؟»

سپس به آن ها خطاب شد :«همگي فرود آئيد كه بعضي از شما دشمن بعضي ديگر هستيد و اگر هدايتي از سوي من پيش شما آمد هر كه پيروي كند نه گمراه مي شود و نه بدبخت،هركه از ياد من روي بر گرداند وي را روزگاري سخت خواهد بود و روز قيامت او را كور محشور مي كنيم.»

در حديث است كه چون آدم به زمين فرود آمد جبرئيل نزد او آمد و پرسيد:«آدم مگر خدا تو را به دست خويش نيافريد،و از روح خود در تو ندميد ،و فرشتگان را به سجده ي تو مأمور نكرد؟پس چرا با همه فضيلت و مقامي كه داشتي ،نافرماني خداوند را كردي؟»

در پاسخ گفت:اي جبرئيل!شيطان نزد من قسم خورد كه خيرخواه من است وآن سخن را روي دلسوزي مي زند،و من باور نكردم كه كسي بتواند به خدا قسم دروغ بخورد.

 

توبه ي آدم و حواء:

 

وقتي آدم و حواء را از بهشت بيرون كردند به زمين فرستادند،آدم سالها گريه مي كرد و بغد كم كم به زندگي روي زمين عادت كردند و به كمك هم لباس درست كردند.با فكر و هوش خود به كشاورزي و زراعت پرداختند و از حيوانات كمك گرفتند ،روز هاي اوّل در غار كوه منزل كردند و بعد با ساخت خانه زندگي جديدي آغاز نمودند.

آدم و حواءدر مقابل خطاب پروردگارشان كه به آنها فرموده بود:«مگر من شما را از اين درخت نهي نكرده بودم و به شما نگفته بودم كه شيطان دشمن آشكار وپنهان شماست؟»

در مقام توبه و آمرزش خواهي درآمده وگفتند:«پروردگارا ما به خويشتن ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزي و به رحم نكني حتماً از زيانكاران خواهيم بود.»

و از آنجا كه داستان هاي قرآن جنبه ي تعليم و تربيت دارد ظاهراً خداي سبحان مي خواهد اي نكته را به فرزندان آدم ياد بدهد كه در هر حال انسان نبايد مأيوس باشد و هر زمان دچار گناه و نافرماني حق گرديد ، بايد از راه توجه و استغفار به درگاه حق تعالي در صدد جبران و تلافي آن برايد.

قرآن كريم در اينج با مختصر توضيحي كه داده مي شود اي گونه بيان مي فرمايد كه:«آدم از پرورگار خود كلماتي فرا گرفت و با ذكر و ياد آوري آنها به درگاه خداوند توبه كرد و خداوند توبه اش را پذيرفت…»

درباره ي آن كلمات ، نيز روايات مختلف است و در بسياري از روايات شيعه و سوني آمده كه اي كلمات اين بود :«لا اله الّا انت سبحانك اللهم و به حمدك عملت سوءاً و ظلمت نفسي فاغفرلي و انت خير الغافرين…..»

در روايات ديگري نيز آورده اند كه آن حضرت ، خدا را به حق محمد(ص)و يا خمصه طيبه سوگند داد كه توبه اش را بپذيرد وخداوند توبه اش را قبول كرد.

ما ديگر آدم و حوا بايد در روي زمين تمام مشكلات خود را حل نمايند و براي ادامه زندگي بايد سعي و تلاش كنند.و براي دفع بيم و ترس و رسيدن به آرزوهاي دروني بايد از هدايت خداي تعالي بهره مند شوند ، و با ياد خدا و انجام دستورات او جان را آرام بخشند،و خوف و حزن خود را بر طرف سازند ، و گرنه با تأمين همه اين احتياجات و آشنا شدن به تمام فنون و قوانين زندگي مادي باز هم زندگي بر آن ها تنگ و سخت و دشوار خواهد بود.

فرزندان آدم(ع) :

 

خداوندمتعال بعد از خلقت آدم (ع) حوا را نيز آفريد تا ضمن اينكه آدم را از تنهايي

در بياورد وسيله اي براي ازياد نسل او در روي زمين باشد.

آن دو به فرمان خداون با هم ازدواج كردند و داراي فرزند شدند ،‌ آدم(ع) از همسرش حوا داراي فرزنداني شد كه در تعداد آن ها اختلاف نظر است.

از جمله پسران:هابيل ،قابيل ،شيث(هبة الله)و از دختران:عناق ،اقليما ،لوزا….ذكر شده است.

كيفيت ازدواج فرزندان آدم(ع) :

 

در كيفيت ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) اختلاف نظر وجود دارد كه ما به اختصار به بعضي آنها اشاره مي كنيم:

ابتداء لازم است بدانيد كه حوا در دو نوبت چهار فرزند بدنيا آورد ،اول قابيل و خواهرش اقليما و بار ديگر هابيل و خواهرش لوزا به دنيا آمدند.

روايات مختلف در كيفيت ازدواج فرزندان آدم:

 

  1.پس از آن كه اين فرزندان به حد رشد و بلوغ رسيدند آدم(ع)به اذن الهي هر كداميك از دختران را به عقد ازدواج آن برادر ديگري درآورد يعني :اقليما را به عقد هابيل و لوزا را به عقد قابيل.

و گفته اند دختري كه همسر هابيل بود،زيباتر از دختري كه همسر قابيل بود است،‌ قابيل به اين تقسيم بندي و ازدواج راضي نشد و زبان به اعتراض گشود و بالاخره قرار شد هر كدام جدا گانهقرباني به درگاه خدا ببرند هر كدام قبول شد ، دختر زيبا همسر او باشد.

هابيل و قابيل قبول كردند ، كار هابيل ، شباني بود.رفت و از ميان گوسفندانش يكي را كه از همه بهتر بود آورد وكار قابيل ، كشاورزي بود.رفت از ميان گندم هايش بدترين هايشرا جدا كرد و يك بافه به هم بست و آورد و هر دو نذر خود را روي تپه اي قرار دادند.آدم(ع)به فرزندانش گفته بود من دعا مي كنم تا خدا آتش بفرستد و روي يكي از قرباني ها علامت بگذارد و هديه هر كس كه قبول شد دختر زيبا همسر او مي شود.خلاصه آدم (ع) دعا كرد و آتش آمد و گوسفند هابيل را سوزاند.

آدم(ع) گفت :«مصلحت در اين بود كه قرباني هابيل مورد قبول درگاه خدا قرار گيرد.»

  2.روايت ديگر در ازدواج فرزندان آدم (ع)آن است كه گفته اند:خداوند براي هابيل همسري از حوريان فرستاد و براي قابيل همسري از جنيان انتخاب كرد و نسل آدم از آن دو پديد آمد.حتي گفته اند همسر حضرت شيث از ميان حوريان انتخاب شده است.

 3.برخي گفته اند كه همسران هابيل و قابيل از زيادي گِل آدم و حوا خلق شده اند.بياني كه از ائمه بزرگوار ما در اين باره رسيده خلاصه اش اين است كه ازدواج برادر و خواهر در تمام دين ها حرام بوده و آدم نيز چنين كاري نكرد ، و همان خدائي كه خود آدم و حوا را از گِل آفريد ، اين قدرت را داشت كه افراد ديگري را نيز براي همسران پسران آدم (ع)خلق كند يا از عالم ديگري بفرستد.

سبب قتل هابيل :

در بيان اينكه به چه علّت قابيل ، هابيل را به قتل رساند ،‌ اختلاف نظر است كه به 2 تاي آن ها اشاره مي كنيم:

 1.قول اول اين است كه مطابق روايات اهل بيت سبب قتل هابيل همان مسئله ي

جانشيني آدم بوده است كه چون قابيل ديد پدرش آدم(ع) ،‌ برادرش هابيل را به

پيامبري بعد از خود گذاشته است  به وي حسد مي ورزد تا آنجا كه در صدد قتل بر مي آيد.

 2.قول دوم آنست كه پنداشته اند كه قابيل به خاطر زيبائي همسر وي او را كشته است.

وفات آدم (ع)و حواء :

درباره ي سن حضرت آدم (ع)نظر هاي متفاوتي وجود دارد ، كه از آن جمله گفته اند :930سال ، 1000 سال ،1040سال از عمر آدم مي گذشت كه به رحمت ايزدي پيوست و او را پس از مرگ در تابوتي گذاشتند و در غار كوه ابو قبيس دفن كردند ،‌ تا وقتي حضرت نوح (ع) در زمان طوفان آمد و آن تابوت را برداشت و در كشتي گذاشت و كوفه و در شهر «غري»،نجف كنوني، به خاك سپرد.درباره حوا نيز گفته اند ،‌ پس از وفات حضرت آدم (ع)،بيش از يك سال زنده نبود سپس پانزده روز بيمار شد و از اين دنيا رفت و در كنار جايگاه حضرت آدم او را به خاك سپردند.و آنچه كه معروف است آنست كه حوا را در جدّه به خاك سپردند.

رابطه ي آدم با خدا :

در حديثي كه كليني و صدوق و ديگران از امام صادق و باقر عليه السّلام روايت كرده اند آمده كه آن دو بزرگوار  فرمودند :خداي متعال به آدم وحي كرد كه من همه خير را _و در حديثي ديگرهمه ي سخنان را _در چهار جمله براي تو گرد آورده ام ، كه يكي از آنها مخصوص من است و ديگري خاص توست ، و سومي ما بين من و توست،و چهارمي بين تو و مردم است ، آدم از خدا خواست تا آنها را براي او شرح دهد و خداوند فرمود:

اما آنچه مخصوص من است آنكه مرا بپرستي و چيزي را شريك من نسازي.

و اما آنچه خاص توست آنست كه پاداش تو را برابر عمل و كردارت به بهترين صورتي كه به آن نيازمندي بدهم.

و اما آنچه ميان من وتوست آنست كه تو دعا كني و من اجابت كنم.

و اما آنچه ميان تو و مردم است آنكه هر چه را بر خود مي پسندي براي مردم بپسندي.

اين حديث يك نمونه از رابطه اي بود كه ميان آدم و خداوند عالم برقرار بود.

در خاتمه شرح زندگي اين پيامبر عظيم الشأن آرزو مي كنم از سرگذشت وي و همسرش و فرزندان درسهاي خوب عبرت فروان آموخته باشيد.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 19
آخرین مطالب
  • دهه ای کرامت
  • والدین 
  • امام زمان عج
  • زندگی 
  • بندرعباس 
  • اسکله ای شهید رجایی 
  • شهید ریسی
  • سوره حمد 
  • حدیث 
  • تفکر 
آخرین نظرات
  •  
    • شهیدحسین شکوهی
    در اهمیت درختکاری در اسلام
  •  
    • شهیدحسین شکوهی
    در چگونه باحضورقلب نمازبخوانیم
  • بدیلی در اهمیت درختکاری در اسلام
  • كوثر  
    • "مدرسه علمیه کوثر علی آباد"
    در نشانه های سبز
  • دهسنگی  
    • می نویسم به یاد شهید آوینی
    در چگونه باحضورقلب نمازبخوانیم
  •  
    • بهارسمنان
    در نماز
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
شهیدحسین شکوهی
جستجو
موضوعات
  • همه
  • آموزش صحیح نماز
  • اذان و اقامه نماز
  • بدون موضوع
  • نماز آیات
  • نماز جمعه
فیدهای XML
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان