شهیدحسین شکوهی
|خانه
مشهد
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

اقاجان دلم هوای حرمت کرده

نظر دهید »
زندگاني حضرت آدم (ع)
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

 

خداوند فرشتگان را آفريد و فرشتگان به پرستش خداوند مشغول بودند،وخدا روي زمين گياهان و جانوران را پديد آورد.در آن موقع ،روي زمين ،هيچ آدمي زندگي نمي كرد.

روزي خداوند به فرشتگان فرمود:«مي خواهم در روي زمين نماينده اي خلق كنم و از خاك،آدمي بسازم كه از همه ي موجودات دانا تر باشد.»

فرشتگان سوأل كردند :«آيا مي خواهي كساني را كه خلق كردي كه بر روي زمين فساد كنند و خون يكديگر را بريزند در حالي كه ما تو را عبادت مي كنيم؟»

خداوند در جواب فرمود:«من مي دانم چيزي را كه شما نمي دانيد.»

فرشتگان به خاطر اين سوأل بي جاي خود سالها به استغفار و توبه مشغول شدند و از خطا و اشتباه خود آمرزش خواستند.و به همين منظور گفتند:«پروردگارا تو منزّهي و ما جز آنچه به ما تعليم كرده اي علمي نداريم و به راستي كه تو دانا وحكيمي.»

 

آغاز آفرينش انسان آدم (ع)و نافرماني شيطان:

 

پس از اين گفتگوي كه ميان خداوند و فرشتگان گذشت خداوند،آغاز به خلقت آدم و سرسلسله نوي بشر فرمود.خلاصه،انسان را از گل آفريد و سپس در آن از روح خود دميد و به دنبال اين جريان به فرشتگان امر فرمود بر آن سجده كنند.آنها همگي به آدم سجده كردند جز ابليس.

خداون علّت اين سرپيچي ابليس را پرسيد.

ابليس جواب داد:«من از او بهترم چون مرا از آتش آفريدي و او را از گل آفريدي.»

خلاصه ابليس با اين استدلال خود پرده از روي تكبّر و سركشي خود برداشت.

خداوند به او فرمود:«حال كه دستور مرا اطاعت نكردي از دنياي فرشتگان بيرون برو و از درگاه من خارج شو.»

شيطان گفت :«حالا كه مرا بيرون كردي ،پس مرا تا روز قيامت مهلت بده و زنده ام بگذار.»

خداي تعالي به او فرمود :«تا آن روز معين مهلت داري و زنده خواهي ماند.»

شيطان وقتي خاطر جمع شد كه از طرف پروردگار مهلت داده شده است گفت:«حال كه مرا گمراه كردي ،من هم بر سر راه راست تو در كمين انسانها مي نشينم و به هر ترتيبي شده گمراهشان مي كنم بجز بندگان با اخلاص تو را كه از گمراهي من در امانند و مرا به آنها راهي نيست.»

خداوند نيز براي آنكه آدم و فرزندانش دچار انحرافات ابليس نشوند در موارد بسياري به آنها هشدار داد كه شيطان دشمن آشكار شماست ،مواظب باشيد شما را از راه به در نكند.

آدم و حواءدر بهشت:

 

پس از اينكه آأم زندگي يافت،خداوند نام ها يا رموز و حقائقي را به او ياد داد و هوشياري و دانايي آدم بر فرشتگان هم ثابت شد و قرار شد آدم و همسر او،حواء در بهشت زندگي كنند.آدم و حواء از انواع خوردني و لذّت هاي بهشت بهره مند شدند. مگر يك چيز كه خودن آن ممنوع بود.

خداوند به آدم و حواء وعده داد:«اگر از ميوه ي اين درخت خود داري كنيد و آن را نخوريد ديگر تمام خوشيها براي شما فراهم است و از گرسنگي و تشنگي و برهنگي و خستگي آسوده خواهيد بود.ولي اگر اين ميوه را بخوريد بر خودتان ظلم كرده ايد. مواظب باشيد كه از شيطان فريب نخوريد،شيطان دشمن شماست و بد خواه شماست.»

شيطان آدم و حواء را فريب مي دهد:

 

شيطان كه همه بد بختي هاي خود و رانده شدن از درگاه الهي را از ناحيه ي آدم مي دانست،در صدد بود تا به هر طريقي كه ممكن است موجب گمراهي آدم و همسرش را فراهم سازد.

البته اينكه شيطان براي فريب آدم و حواء به چه ترتيبي وارد بهشت شد وخود را به آدم و حواء رسانيد بدرستي معلوم نيست ولي همين قدر روشن است كه براي پيش برد اين هدف (گمراه كردن آدم و حواء)به صورتي ناصحي دلسوز در آمده و به آدم گفت:

«مي خواهي تا تو را به درخت جاودان راهنمايي كنم؟»

شيطان به دنبال اين گفتار خود،براي اينكه سخنش در دل آدم و حواء كارگر افتد و وسوسه اش اثر كند ،‌به دروغ،سوگندي هم براي ايشان ياد كرد كه من در اين گفتار نظري جز خير خواهي شما ندارم.

آدم و حواء دستور خداوند را فراموش كردند و از ميوه ي ممنوعه خوردند و شيطان هم به اين سبب خوش حال شد ولي در همان لحظه وضع آدم و حواء‌ عوض شد.ناگهان لباس بهشتي از تنشان فرو ريخت و از ديدن خود شرمنده شدند و از كار خود پشيمان شدند ولي ديگر فايده اي نداشت. در آن هنگام صداي خدا راشنيدند كه گفت:«چرا نافرماني كرديد؟مگر شما را از اين درخت منع نكردم و نگفتم كه فريب شيطان را نخوريد؟»

سپس به آن ها خطاب شد :«همگي فرود آئيد كه بعضي از شما دشمن بعضي ديگر هستيد و اگر هدايتي از سوي من پيش شما آمد هر كه پيروي كند نه گمراه مي شود و نه بدبخت،هركه از ياد من روي بر گرداند وي را روزگاري سخت خواهد بود و روز قيامت او را كور محشور مي كنيم.»

در حديث است كه چون آدم به زمين فرود آمد جبرئيل نزد او آمد و پرسيد:«آدم مگر خدا تو را به دست خويش نيافريد،و از روح خود در تو ندميد ،و فرشتگان را به سجده ي تو مأمور نكرد؟پس چرا با همه فضيلت و مقامي كه داشتي ،نافرماني خداوند را كردي؟»

در پاسخ گفت:اي جبرئيل!شيطان نزد من قسم خورد كه خيرخواه من است وآن سخن را روي دلسوزي مي زند،و من باور نكردم كه كسي بتواند به خدا قسم دروغ بخورد.

 

توبه ي آدم و حواء:

 

وقتي آدم و حواء را از بهشت بيرون كردند به زمين فرستادند،آدم سالها گريه مي كرد و بغد كم كم به زندگي روي زمين عادت كردند و به كمك هم لباس درست كردند.با فكر و هوش خود به كشاورزي و زراعت پرداختند و از حيوانات كمك گرفتند ،روز هاي اوّل در غار كوه منزل كردند و بعد با ساخت خانه زندگي جديدي آغاز نمودند.

آدم و حواءدر مقابل خطاب پروردگارشان كه به آنها فرموده بود:«مگر من شما را از اين درخت نهي نكرده بودم و به شما نگفته بودم كه شيطان دشمن آشكار وپنهان شماست؟»

در مقام توبه و آمرزش خواهي درآمده وگفتند:«پروردگارا ما به خويشتن ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزي و به رحم نكني حتماً از زيانكاران خواهيم بود.»

و از آنجا كه داستان هاي قرآن جنبه ي تعليم و تربيت دارد ظاهراً خداي سبحان مي خواهد اي نكته را به فرزندان آدم ياد بدهد كه در هر حال انسان نبايد مأيوس باشد و هر زمان دچار گناه و نافرماني حق گرديد ، بايد از راه توجه و استغفار به درگاه حق تعالي در صدد جبران و تلافي آن برايد.

قرآن كريم در اينج با مختصر توضيحي كه داده مي شود اي گونه بيان مي فرمايد كه:«آدم از پرورگار خود كلماتي فرا گرفت و با ذكر و ياد آوري آنها به درگاه خداوند توبه كرد و خداوند توبه اش را پذيرفت…»

درباره ي آن كلمات ، نيز روايات مختلف است و در بسياري از روايات شيعه و سوني آمده كه اي كلمات اين بود :«لا اله الّا انت سبحانك اللهم و به حمدك عملت سوءاً و ظلمت نفسي فاغفرلي و انت خير الغافرين…..»

در روايات ديگري نيز آورده اند كه آن حضرت ، خدا را به حق محمد(ص)و يا خمصه طيبه سوگند داد كه توبه اش را بپذيرد وخداوند توبه اش را قبول كرد.

ما ديگر آدم و حوا بايد در روي زمين تمام مشكلات خود را حل نمايند و براي ادامه زندگي بايد سعي و تلاش كنند.و براي دفع بيم و ترس و رسيدن به آرزوهاي دروني بايد از هدايت خداي تعالي بهره مند شوند ، و با ياد خدا و انجام دستورات او جان را آرام بخشند،و خوف و حزن خود را بر طرف سازند ، و گرنه با تأمين همه اين احتياجات و آشنا شدن به تمام فنون و قوانين زندگي مادي باز هم زندگي بر آن ها تنگ و سخت و دشوار خواهد بود.

فرزندان آدم(ع) :

 

خداوندمتعال بعد از خلقت آدم (ع) حوا را نيز آفريد تا ضمن اينكه آدم را از تنهايي

در بياورد وسيله اي براي ازياد نسل او در روي زمين باشد.

آن دو به فرمان خداون با هم ازدواج كردند و داراي فرزند شدند ،‌ آدم(ع) از همسرش حوا داراي فرزنداني شد كه در تعداد آن ها اختلاف نظر است.

از جمله پسران:هابيل ،قابيل ،شيث(هبة الله)و از دختران:عناق ،اقليما ،لوزا….ذكر شده است.

كيفيت ازدواج فرزندان آدم(ع) :

 

در كيفيت ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) اختلاف نظر وجود دارد كه ما به اختصار به بعضي آنها اشاره مي كنيم:

ابتداء لازم است بدانيد كه حوا در دو نوبت چهار فرزند بدنيا آورد ،اول قابيل و خواهرش اقليما و بار ديگر هابيل و خواهرش لوزا به دنيا آمدند.

روايات مختلف در كيفيت ازدواج فرزندان آدم:

 

  1.پس از آن كه اين فرزندان به حد رشد و بلوغ رسيدند آدم(ع)به اذن الهي هر كداميك از دختران را به عقد ازدواج آن برادر ديگري درآورد يعني :اقليما را به عقد هابيل و لوزا را به عقد قابيل.

و گفته اند دختري كه همسر هابيل بود،زيباتر از دختري كه همسر قابيل بود است،‌ قابيل به اين تقسيم بندي و ازدواج راضي نشد و زبان به اعتراض گشود و بالاخره قرار شد هر كدام جدا گانهقرباني به درگاه خدا ببرند هر كدام قبول شد ، دختر زيبا همسر او باشد.

هابيل و قابيل قبول كردند ، كار هابيل ، شباني بود.رفت و از ميان گوسفندانش يكي را كه از همه بهتر بود آورد وكار قابيل ، كشاورزي بود.رفت از ميان گندم هايش بدترين هايشرا جدا كرد و يك بافه به هم بست و آورد و هر دو نذر خود را روي تپه اي قرار دادند.آدم(ع)به فرزندانش گفته بود من دعا مي كنم تا خدا آتش بفرستد و روي يكي از قرباني ها علامت بگذارد و هديه هر كس كه قبول شد دختر زيبا همسر او مي شود.خلاصه آدم (ع) دعا كرد و آتش آمد و گوسفند هابيل را سوزاند.

آدم(ع) گفت :«مصلحت در اين بود كه قرباني هابيل مورد قبول درگاه خدا قرار گيرد.»

  2.روايت ديگر در ازدواج فرزندان آدم (ع)آن است كه گفته اند:خداوند براي هابيل همسري از حوريان فرستاد و براي قابيل همسري از جنيان انتخاب كرد و نسل آدم از آن دو پديد آمد.حتي گفته اند همسر حضرت شيث از ميان حوريان انتخاب شده است.

 3.برخي گفته اند كه همسران هابيل و قابيل از زيادي گِل آدم و حوا خلق شده اند.بياني كه از ائمه بزرگوار ما در اين باره رسيده خلاصه اش اين است كه ازدواج برادر و خواهر در تمام دين ها حرام بوده و آدم نيز چنين كاري نكرد ، و همان خدائي كه خود آدم و حوا را از گِل آفريد ، اين قدرت را داشت كه افراد ديگري را نيز براي همسران پسران آدم (ع)خلق كند يا از عالم ديگري بفرستد.

سبب قتل هابيل :

در بيان اينكه به چه علّت قابيل ، هابيل را به قتل رساند ،‌ اختلاف نظر است كه به 2 تاي آن ها اشاره مي كنيم:

 1.قول اول اين است كه مطابق روايات اهل بيت سبب قتل هابيل همان مسئله ي

جانشيني آدم بوده است كه چون قابيل ديد پدرش آدم(ع) ،‌ برادرش هابيل را به

پيامبري بعد از خود گذاشته است  به وي حسد مي ورزد تا آنجا كه در صدد قتل بر مي آيد.

 2.قول دوم آنست كه پنداشته اند كه قابيل به خاطر زيبائي همسر وي او را كشته است.

وفات آدم (ع)و حواء :

درباره ي سن حضرت آدم (ع)نظر هاي متفاوتي وجود دارد ، كه از آن جمله گفته اند :930سال ، 1000 سال ،1040سال از عمر آدم مي گذشت كه به رحمت ايزدي پيوست و او را پس از مرگ در تابوتي گذاشتند و در غار كوه ابو قبيس دفن كردند ،‌ تا وقتي حضرت نوح (ع) در زمان طوفان آمد و آن تابوت را برداشت و در كشتي گذاشت و كوفه و در شهر «غري»،نجف كنوني، به خاك سپرد.درباره حوا نيز گفته اند ،‌ پس از وفات حضرت آدم (ع)،بيش از يك سال زنده نبود سپس پانزده روز بيمار شد و از اين دنيا رفت و در كنار جايگاه حضرت آدم او را به خاك سپردند.و آنچه كه معروف است آنست كه حوا را در جدّه به خاك سپردند.

رابطه ي آدم با خدا :

در حديثي كه كليني و صدوق و ديگران از امام صادق و باقر عليه السّلام روايت كرده اند آمده كه آن دو بزرگوار  فرمودند :خداي متعال به آدم وحي كرد كه من همه خير را _و در حديثي ديگرهمه ي سخنان را _در چهار جمله براي تو گرد آورده ام ، كه يكي از آنها مخصوص من است و ديگري خاص توست ، و سومي ما بين من و توست،و چهارمي بين تو و مردم است ، آدم از خدا خواست تا آنها را براي او شرح دهد و خداوند فرمود:

اما آنچه مخصوص من است آنكه مرا بپرستي و چيزي را شريك من نسازي.

و اما آنچه خاص توست آنست كه پاداش تو را برابر عمل و كردارت به بهترين صورتي كه به آن نيازمندي بدهم.

و اما آنچه ميان من وتوست آنست كه تو دعا كني و من اجابت كنم.

و اما آنچه ميان تو و مردم است آنكه هر چه را بر خود مي پسندي براي مردم بپسندي.

اين حديث يك نمونه از رابطه اي بود كه ميان آدم و خداوند عالم برقرار بود.

در خاتمه شرح زندگي اين پيامبر عظيم الشأن آرزو مي كنم از سرگذشت وي و همسرش و فرزندان درسهاي خوب عبرت فروان آموخته باشيد.

نظر دهید »
نماز جعفر طیار چگونه خوانده می‌شود و چه ثواب‌هایی دارد؟
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

نماز جعفر طیار چهار رکعت است که به صورت دو نماز مستقل دو رکعتی خوانده می‌شود و در روایات بر آن تأکید شده و دارای ثواب زیادی است. بهترین وقت خواندن آن ظهر روز جمعه است، ولی در هر روز و هر ساعتی می‌شود آن‌را خواند. این نماز را می‌توان به سه روش خواند، اما روش مشهورش چنین است:
چهار رکعت نماز(دو تا دو رکعتی) خوانده شود، در رکعت اول، بعد از تکبیرة الاحرام، سوره «حمد» و سپس سوره «زلزال» خوانده شود و بعد پانزده مرتبه گفته شود: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ». سپس به رکوع رفته ده بار همین ذکر تکرار گردد و سر از رکوع بر داشته، ده بار دیگر گفته شود، آن‌گاه به سجده رفته ده بار آن ذکر را تکرار نموده، سپس سر از سجده بر داشته در حال نشسته ده بار آن ذکر گفته شود، دوباره به سجده رفته ده بار تکرار گردد و سر از سجده بر دارد در حالت نشسته ده بار دیگر آن ذکر را گفته سپس بلند ‌شده و رکعت دوم را شروع نموده و در آن حمد و سپس سوره «عادیات» را خوانده شود، و قبل از رکوع پانزده مرتبه همان ذکر تکرار گردد، آن‌گاه قنوت گفته بعد به رکوع رفته ده بار آن ذکر را گفته سپس سر از رکوع بر داشته ده بار دیگر ذکر گفته شود، به سجده رفته همانند رکعت اول در دو سجده و پس از سر برداشتن از هر سجده ذکر را ده بار بگویند و بعد تشهد خوانده و نماز را سلام داده و سپس دو رکعت دیگر با تکبیرة الاحرام آغاز شود، در رکعت اول – از دو رکعت دوم - بعد از حمد، سوره «نصر» و در رکعت دوم – از دو رکعت دوم – بعد از حمد، سوره «توحید» ‌خوانده شود و مانند دو رکعت اول، ذکرها بعد از اتمام سوره توحید قبل از رکوع و هنگام رکوع بعد از رکوع، در حال سجده، بعد از هر سجده به همان ترتیب و تعداد تکرار شود و نماز را با تشهد و سلام به اتمام ‌رساند.
البته اگر بعد از حمد در هر چهار رکعت، سوره توحید نیز به جای سوره‌های یاد شده خوانده شود کفایت می‌کند.

پاسخ تفصیلی
در دین مقدس اسلام نمازهای مستحبی زیادی وارد شده است که از آنها به نوافل تعبیر می‌شود، یکی از نمازهای مستحبی که به آن تأکید و سفارش شده، نماز جعفر طیار است که این نماز، هدیه‌ای از سوی پیامبر اسلام(ص) به جعفر بن ابی‌طالب است. زمانی‌که جعفر در روز فتح خیبر، از «حبشه» به «مدینه» آمد، رسول خدا(ص) به استقبال او رفت و پیشانى او را بوسید آن‌گاه رو به مردم کرد و فرمود. نمی‌دانم به کدام یک از این‌دو خوشحالی کنم، به فتح خیبر یا به برگشتن پسر عمویم جعفر؟ سپس این نماز را به او آموختند و فرمودند: «اگر توانستى این نماز را هر روز، و اگر نتوانستى هر هفته، و اگر نتوانستى هر ماه، و اگر نتوانستى هر سال، و اگر نتوانستى در عمر خود یک بار این نماز را بخوان. اگر این نماز را خواندى، خداوند گناهان بزرگ و کوچک، قدیم و جدید و گناه عمدى و اشتباهى تو را مى‌‏بخشد».[1]
امام باقر(ع) فرمود: «در هر رکعت از نماز جعفر، هفتاد و پنج بار تسبیحات گفته مى‌‏شود که هر کدام چهار تسبیح است و جمعاً در هر رکعت، سی‌صد تسبیح مى‌‏شود، و روی‌هم هزار و دویست تسبیح در چهار رکعت گفته مى‌‏شود، و خداوند عزّ و جلّ آنها را مضاعف مى‌‏سازد (و چنان‌که وعده فرموده در برابر هر حسنه ده حسنه پاداش عطا می‌‌فرماید) به پاداش آنها براى آن شخص، دوازده هزار حسنه منظور مى‏‌کنند که هر حسنه از آن در ارزش و گرانى قدر، مانند کوه احد و بزرگ‌تر از آن است».[2]
امام کاظم(ع) فرمود: «کسی که نماز جعفر را بخواند اگر گناه او به عدد ریگ‌هاى درهم فشرده بیابان و به اندازه کف‌هاى دریا باشد، خداوند همه آنها را مى‌‏بخشد».[3]
بهترین وقت خواندن نماز جعفر، ظهر روز جمعه است، ولی در هر روز و هر ساعتی از شبانه روز می‌شود آن‌را خواند.[4]
در روایات، سه روش برای خواندن نماز جعفر طیار بیان شده است که به هر روشی خوانده شود کفایت می‌‌کند هر چند روش اول مشهورتر است.
روش اول
چهار رکعت نماز – دو تا دو رکعتی - خوانده شود که در رکعت اول، بعد از تکبیرة الاحرام، سوره حمد و سپس سوره «زلزال» خوانده شود و بعد پانزده مرتبه گفته شود: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» سپس به رکوع رفته ده بار همین ذکر، تکرار گردد و سر از رکوع بر داشته ده بار این ذکر را بگوید، آنگاه به سجده رفته ده بار آن ذکر را تکرار نموده، سپس سر از سجده بر داشته در حال نشسته ده بار آن ذکر گفته شود، دوباره به سجده رفته ده بار آن ذکر را تکرار کند و سر از سجده بر دارد در حالت نشسته ده بار دیگر آن ذکر را گفته سپس بلند ‌شده و رکعت دوم را شروع کرده و در آن حمد و سپس سوره «عادیات» را خوانده، و قبل از رکوع پانزده مرتبه همان ذکر را تکرار کرده، آنگاه قنوت گفته بعد به رکوع رفته ده بار آن ذکر را گفته سپس سر از رکوع بر داشته ده بار ذکر را بگوید، آنگاه به سجده رفته همانند رکعت اول در دو سجده و پس از سر برداشتن از هر سجده ذکر را ده بار گفته پس از آن تشهد خوانده و نماز را سلام داده و بعد دو رکعت دیگر را با تکبیرة الاحرام آغاز نموده که در رکعت اول – از دو رکعت دوم - بعد از حمد، سوره «نصر» و در رکعت دوم – از دو رکعت دوم – بعد از حمد، سوره «توحید» خوانده شود و مانند دو رکعت اول ذکرها را بعد از اتمام سوره قبل از رکوع و هنگام رکوع بعد از رکوع، در حال سجده، بعد از هر سجده به همان ترتیب و تعداد بگوید و نماز را با تشهد و سلام به اتمام ‌رساند.[5]
روش دوم
مانند روش اول است تنها فرقش این است که در هر چهار رکعت بعد از حمد، سوره «توحید» خوانده می‌‌شود.[6]
روش سوم
در این روش، مانند روش دوم در هر چهار رکعت بعد از حمد، سوره «توحید» خوانده می‌‌شود، اما نوع ذکر و محل گفتن ذکر اندکی با دو روش قبلی متفاوت است و آن این‌که نماز با تکبیرة الاحرام شروع می‌شود، آن‌گاه قبل از خواندن حمد، پانزده مرتبه گفته می‌شود: «اللَّهُ أَکْبَرُ» و «سُبْحَانَ اللَّهِ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» و «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» سپس حمد و سوره – قل هو الله احد – خوانده می‌شود بعد از اتمام سوره بدون گفتن ذکر به رکوع رفته، و مانند دو روش دیگر در رکوع و بعد از رکوع، در سجود و بعد از سجود همین ذکری که قبل از حمد گفته شد ده بار تکرار می‌شود و به همین روش و ترتیب در رکعت دوم و سوم و چهارم عمل می‌گردد و نماز به صورت دو تا دو رکعتی خوانده بشود و به اتمام برسد.[7]
در روایتی از حسن بن محبوب نقل شده است که در سجده آخر نماز جعفر طیار بگویید: «یَا مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْوَقَارَ یَا مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَ تَکَرَّمَ بِهِ یَا مَنْ لَا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلَّا لَهُ یَا مَنْ‏ أَحْصى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْمُهُ یَا ذَا النِّعْمَةِ وَ الطَّوْلِ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الْفَضْلِ یَا ذَا الْقُدْرَةِ وَ الْکَرَمِ أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ‏ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ‏ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْلَى وَ کَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ‏ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا (به جای کذا و کذا حاجت خود را بگویید).[8]

[1]. راوندى کاشانى، فضل الله بن على‏، النوادر، محقق، مصحح، صادقى اردستانى، احمد، ص 28 - 29، دار الکتاب، قم، چاپ اول، بی تا.
[2]. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه،‏ محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 1، ص 553، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
[3]. ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص،‏ ص 40، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406 ق؛ من لا یحضره الفقیه،‏ ج 1، ص 553.
[4]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 491، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403 ق.
[5]. من لا یحضره الفقیه، ج ‏1، ص 553.
[6]. النوادر، ص 28 – 29.
[7]. من لا یحضره الفقیه، ج ‏1، ص 552 – 553.
[8]. همان، ص 554 – 555.

نظر دهید »
طلاق
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

از آن زمان که انسان در این جهان جای گرفت، همواره در قالب «خانواده » زندگی می کرده است. به اعتقاد ما، بر اساس آموزه های دینی، اولین انسان ها از بهشت موعود به کره خاکی هبوط کردند. حضرت آدم علیه السلام و حوا اولین کسانی بودند که یک «خانواده هسته ای »، (FamilyUncleaw) را با فرزندانشان تشکیل دادند. به تدریج، این خانواده هسته ای گسترده شد و روی کره زمین پخش گردید. تاکنون هرجا انسانی زندگی می کرده به صورت جمعی بوده است، نه فردی.

مردم شناسان می گویند: انسان های اولیه در ابتدا، به صورت گله های انسانی زندگی می کردند که به دنبال شکار از جایی به جایی سیر می کردند.

به هر روی، اولین چیزی که جامعه را قوام می بخشد و به آن صفت اجتماعی می دهد، وجود دو عنصر متفاوت به نام «زن » و «مرد» است که طبق غریزه ای که خداوند در آن ها به ودیعت نهاده کشش و جاذبه ای درونی نسبت به یکدیگر دارند و همین جاذبه است که شیرازه خانواده را تشکیل می دهد. در دین مقدس اسلام، بر نهاد خانواده تاکید فراوان شده و از مساله عزوبت نهی شده است. پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه وآله در حدیث معروف خود از ازدواج به عنوان «سنت » خود یاد می کند. به همین دلیل، چون همواره سنت ازدواج مورد تایید و تاکید اسلام قرار گرفته، به عنوان یک امر مقدس درآمده است.

ازدواج نوعی قرارداد اجتماعی
ازدواج به عنوان یک هنجار اجتماعی، براساس توافق طرفین، بر مبنای یک سلسله اصول شکل یافته و دوام می یابد و هرقدر طرفین به آن اصول - مدون یا غیر مدون - پایبندتر باشند قوام بقای خانواده بیش تر است.

ژان ژاک روسو، که اساس نظام اجتماعی را بر مبنای قرارداد، استوار می داند، از خانواده به عنوان قدیمی ترین نوع جامعه و تنها جامعه طبیعی یاد می کند. (1)

بنیان وشالوده خانواده را تفاهم، درک متقابل، فداکاری، گذشت از حقوق یکدیگر، و صبر در برابر مشکلات می سازد. اگر یکی از زوجین یا هر دو به دلایل گوناگون نتوانستند با یکدیگر سازش کنند، در این جاست که خانواده از هم گسیخته می شود. هر قدر خانواده از بنیان مستحکم تری برخوردار باشد و طرفین از جهات بیش تری با یکدیگر توافق کنند، احتمال بقای این خانواده بیش تر است. (2)

«طلاق » و تعریف آن
«طلاق » در لغت، به معنای رها کردن و آزاد کردن (3) و در اصطلاح، به معنای «ازالة قیدالنکاح بصیغة مخصوصة » است; یعنی گسستن پیوند ازدواج با لفظی مخصوص.

بنابراین، می توان گفت: «طلاق نوعی گسست و جدایی و اخلال در بنیان های اساسی خانواده است که منجر به جدایی همیشگی - هم راه لوازم آن - می شود. » البته ممکن است هر نوع اخلال و گسستی منجر به جدایی ( طلاق) نشود، گرچه در این حالت نیز خانواده کارکرد خود را از دست می دهد و آسیب های اساسی به آن وارد می شود، ولی این بخش از مسائل آسیب شناختی خانواده مورد توجه این مقاله نیست، بلکه آن نوع گسستی که منجر به «جدایی » بشود مورد بررسی است.

طلاق پدیده ای اجتماعی
مساله «طلاق » در حیات انسانی دارای جنبه های گوناگونی است: از یک جهت، پدیده ای حقوقی است که در علم حقوق - به خصوص در بخش قانون مدنی - بررسی می شود و از جهت دیگر، پدیده ای اقتصادی است; به این معنا که هم می تواند «خانواده » را به عنوان یک واحد اقتصادی بر پای دارد و هم به این معنا که یک عامل اقتصادی مانند «مقدار درآمد خانواده » و به طور کلی، «فقر» موجب از هم گسیختگی خانواده می شود.

از سوی دیگر، طلاق یک پدیده روان شناختی است; چرا که بر تعادل روانی فرزندان و بستگان خانواده به شدت تاثیر می گذارد. هم چنین یک پدیده جمعیتی است; چون بر ترکیب جمعیتی و ساختار آن اثر می گذارد. (4) از سوی دیگر، طلاق یک پدیده اجتماعی نیز هست; به این معنا که علل و زمینه های اجتماعی موجود و به طور کلی، ساختار جامعه می تواند سبب از هم گسیختگی خانواده شود.

در این مقاله، این پدیده از منظر اجتماعی و جامعه شناختی مورد بررسی قرار می گیرد.

با یک نگاه جامعه شناختی عواملی که به لحاظ اجتماعی در وقوع این پدیده مؤثر است و زمینه های بروز یا احتمال وقوع این پدیده را مهیا می کند، بررسی می شود:

عوامل اجتماعی طلاق
پیش از بررسی عوامل اجتماعی طلاق بجاست انواع عواملی که در این زمینه مؤثر است، به لحاظ نوعی و شکلی مورد کاوش قرار گیرد: در یک دسته بندی کلی، این عوامل را می توان به کلان، خرد و میانه تقسیم کرد. منظور از «عوامل کلان » آن دسته عواملی است که در کل جامعه وجود دارد. اگر ارزش های غالب اجتماعی یک جامعه لذت جویی های آنی، سودگرایی و نگاه ابزاری به همه چیز باشد، به طور طبیعی، خانواده به عنوان نهاد اجتماعی، که منعکس کننده ارزش های آن است، از این فرایند متاثر می باشد. در چنین وضعیت اجتماعی، بنیاد خانواده بسیار متزلزل است.

با وجود یک عامل - هر چند مهم نباشد - خانواده از هم گسیخته می شود و ممکن است همان عامل علت اصلی طلاق شود و حال آن که از نگاه دقیق جامعه شناختی، علت را باید در جای دیگری - زمینه ها و شرایط اجتماعی - جست وجو کرد.

منظور از «عوامل خرد» عواملی است که بیش تر با فرد یا گروه های کوچک سر و کار دارد; مثل گروه های مرجع. (در ادامه، از این عامل بحث به میان خواهد آمد. )

«عوامل میانه » ما بین عوامل خرد و کلان، دسته ای از عوامل حد وسط هستند که کارسازند; مانند تعلقات گروهی و حزبی یا خرده فرهنگ ها و شخص یا گروهی خاص.

نکته قابل تذکر آن که این تقسیم بندی با یک نگاه کل نگرانه قابل قبول است، وگرنه یک خط کشی دقیق وتعیین حدود مشخص بین آن ها کار مشکلی است.

ممکن است در بعضی موارد، خانواده هنجارهای اساسی جامعه را رعایت نکند، اما این مساله صرفا موجب انفصال خانواده نشود، بلکه به صورت یک عامل پنهان و آتش زیرخاکستر باقی بماند; چنانچه خانواده با مشکل جدی روبرو شد آن عامل بروز کند و خانواده را از هم بپاشد. علت آن که بعضی از خانواده ها پس از سالیان دراز زندگی مشترک از هم پاشیده می شود، همین است. از این موضوع در اصطلاح به «کمون عوامل » یاد می شود.

در مقابل، ممکن است عامل یا عواملی جدایی برانگیز در خانواده زمینه داشته باشد، اما به سبب وجود عامل قدرتمند دیگری زیر هاله ای از ابهام باقی بماند و عمل نکند; مثلا، هر دو همسر متعلق به دو نژاد و دو مذهب خاصی باشند. در این صورت زمینه جدایی فراهم است، اما به دلایل یک اعتقاد مشترک این دو به هم پیوند خورده باشند. در این وضعیت، تا این «عامل غالب » پابرجاست، خانواده نیز قوام دارد.

علل و زمینه های جامعه شناختی طلاق
1- خانواده
جامعه شناسان «خانواده » را این گونه تعریف می کنند: «خانواده گروهی است اجتماعی و متشکل از افرادی که دارای روابط سببی (زن و شوهر) و احیانا نسبی (با وجود فرزندان) و گاه فرزندپذیری با یکدیگرند. » (5)

در این که نوع خانواده و خویشان در هم بستگی ازدواج و ادامه آن نقش مهمی دارد، جای تردید نیست. جامعه شناسان تقسیم بندی های گوناگونی برای خانواده ذکر کرده اند. در این جا، تنها آنچه به این بحث مربوط می شود ذکر می گردد.

الف. خانواده گسترده: خانواده ای است که در آن، چند نسل با یکدیگر زندگی می کنند. (6)

ب. خانواده هسته ای: خانواده ای است کوچک، متشکل از زن و شوهر و احتمالا فرزند یا فرزندان.

ویژگی های اصلی خانواده هسته ای بدین شرح است.

1. محدودیت ابعاد خانواده از نظر اسلاف; این خانواده معمولا جدا از والدین یا اقوام زوجین زندگی می کنند.

2. محدودیت خانواده از نظر تعداد فرزندان; چنین خانواده ای حسب معمول، با تعداد اندکی از کودکان تشکیل می گردد.

3. افقی بودن هرم قدرت; در خانواده هسته ای به طور معمول، تصمیمات اساسی خانه از طریق گفت وگو و تبادل نظر اتخاذ می شود. به تعبیر دیگر، در آن «دموکراسی » کوچکی برقرار است.

4. نومکانی; خانواده هسته ای بر حسب معمول، در محلی جدا از والدین یا اقوام زوجین زندگی می کنند و همین موضوع در افقی بودن هرم قدرت مؤثر است.

در کنار این ها، عوامل دیگری هم چون استقلال اقتصادی زن در وضع معاشرتی این نوع خانواده، که در نتیجه خود را در تصمیم گیری ها شریک می داند، مؤثر است.

هر چند خانواده هسته ای با جامعه جدید صنعتی سازگار است و بالاترین امکان تحرک جغرافیایی را فراهم می آورد، اما جداشدن از پیران و تنها گذاردن آنان در این نظام، پایان غم انگیزی برای حیات انسانی رقم می زند. (7)

مهم ترین نوع خانواده به لحاظ شکلی و فراوانی در جامعه، دو نوع اخیر است.

به نظر می رسد استحکام و پای داری و احتمال بقای خانواده گسترده بیش تر از خانواده هسته ای است; چرا که در خانواده گسترده، هرم قدرت به صورت عمودی است; یعنی تصمیمات عمدتا از بالاترین شخص خانواده اتخاذ می شود و آن شخص پیرترین و داناترین شخص خانواده - پدر یا پدر بزرگ - است. در چنین خانواده ای، اگر بین فرزندان اختلافی پدید آید، معمولا با پادرمیانی ریش سفیدان حل می شود و از فروپاشی خانواده جلوگیری به عمل می آید. در نتیجه، اتحاد و هم بستگی در این نوع خانواده بیش تر است.

اما خانواده هسته ای، که عمدتا از یک زن و مرد تشکیل می شود، بیش تر حالت شکننده دارد. جدایی از بزرگ ترها، ایجاد فاصله فیزیکی و مکانی و جدایی محل کار از خانه، همه در تضعیف روحیه وفاق و یک دستی مؤثر است. در چنین خانواده ای، با وجود کوچک ترین مساله ای، احتمال و زمینه از هم گسیختگی وجود دارد. البته خانواده گسترده بیش تر و هم چنین خانواده هسته ای بعضا از دو مساله رنج می برد:

اول. دخالت های بی مورد اطرافیان که گاهی خانواده را تا سرحد فروپاشی پیش می برد. (8)

دوم. ازدواج های اجباری که در بعضی فرهنگ ها به صورت سنت درآمده است.

البته در خانواده گسترده این موضوع بیش تر مشهود است و این سنت، نماد عامیانه ای نیز پیدا کرده است; مثلا، گفته می شود: «عقد پسر عمو و دختر عمو در آسمان ها بسته شده است. » چنین قراردادهایی چندان دوام نمی آورد; زیرا طرفین خود را با مسائلی مواجه می بینند که خوشایندشان نیست. (9)

نکته قابل ذکر در مورد خانواده هسته ای در مقایسه با خانواده گسترده این است که از یک جهت شانس بقا و دوام دارد و آن این که فرایند انتخاب همسر آزادانه انجام می گیرد. به همین دلیل احتمال بقای آن بیش تر است. در اصطلاح، به این نوع انتخاب همسر «شیوه همسر گزینی آزاد» می گویند که به نظر پارسونز و دیگر جامعه شناسان، انتخاب آزاد همسر بر اساس عشق، یکی از ویژگی های خانواده هسته ای است. زیرا زوج جوان در انتخاب همسر آزادند و از قید و بندهای خانواده رها شده اند. بنابراین، سعی می کنند همسری انتخاب کند که مطابق میل خودشان باشد تا در آینده، کانون خانواده از هم نپاشد. (10)

اما این که واقعا ازدواجی که بر مبنای صرفا عشق صورت گرفته چه قدر پایدار است، باید واقعیت های بیرونی اجتماعی را دید. چرا که عشق یکی از مقومات خانواده است، نه تمام آن.

2- گروه مرجع و همالان
«گروه مرجع » گروهی است که الگوی ارزیابی و داوری رفتار شخص به شمار می آید. (11) یکی از عواملی که جامعه شناسان بر تاثیر آن در جهت ساخت شخصیت تاکید می کنند، تاثیر و نفوذ گروه های اجتماعی است. یکی از آن گروه ها، گروهی است که انسان در آن عضویت دارد (گروه همالان) و یا هنگام مقایسه و داوری ارزشی، رفتار و نقش خود را با آن می سنجد (مرجع) . با توجه به این مقدمه، باید دید گروه مرجع و همالان چه تاثیری می تواند در پای داری و یا زوال خانواده داشته باشد.

واضح است که شخصیت انسان ابتدا در خانواده شکل می گیرد; چون اولین برخورد هرکس با پدر و مادر خود - که عضو گروه خانواده اند - می باشد. در خانواده، ارزش ها درونی شده، نهادینه می شود و فرد به خوبی جامعه پذیر می گردد و از همین طریق است که فرایند اجتماعی شدن صورت می گیرد. و بر همین اساس، جوان مبانی ارزشی خود را پی ریزی کرده، ازدواج می کند. حالا اگر پس از مدتی به هر دلیلی، گروه مرجع او عوض شود، به شکلی که نتواند به وسیله خانواده ارزش های موردنظر خود را تحصیل کند، طبیعی است که قادر به ادامه زندگی نیست. اصولا خانواده بر محور عاطفه و ارزش های مشترک می چرخد و هرقدر طرفین نسبت به ارزش های مشترک پایبندتر باشند، خانواده از استحکام بیش تری برخوردار است. به عنوان مثال، کسی که در روستا طبق همان ارزش های خاص گروه مرجع خود ازدواج کرده است، با مهاجرت به شهر، احتمالا گروه مرجعش نیز تغییر می کند و همین قوام خانواده را تهدید می نماید.

3- تغییر ارزش ها، نگرش ها و هنجارها
انسان هماره در زندگی شخصی و اجتماعی خود، از ارزش ها و هنجارهای ثابتی پیروی نمی کند، بلکه این امر نیز مانند بسیاری امور دیگر در معرض تغییر و تحول است. گذشت زمان و یا حتی تغییر مکان و شرایط خاص اجتماعی دیگر از جمله عوامل تغییر ارزش ها و نگرش ها است. در ابتدای زندگی، چیزهایی برای ما ارزش به شمار می رود که شاید بعدها جاذبه خود را از دست بدهد.

عمده ترین عامل تغییر ارزش ها و نگرش ها «ارتباطات » است. نقش وسایل ارتباطی در تغییر نگرش ها و ارزش ها و تزریق هنجارها بسیار مؤثر است.

به عنوان مثال، کسی که ابتدا تحصیلات عالی برایش ارزشمند نبوده و بر همین اساس، به ازدواج در سطح ابتدایی راضی شده است، حال اگر در فرایند تغییر ارزش ها، تحصیلات عالی و مدرک برایش ارزش محسوب شود، قادر به ادامه زندگی نیست. زیاد مشاهده شده است که یکی از زوجین با کسب مدرک بالاتر، تقاضای طلاق کرده است، به ادعای این که دیگر این زوج (یا زوجه) کفو او نیست.

اگر هنجارهای زوجین باهم تفاوت داشته باشد، مثلا زوج فردی باشد اهل جود و بخشش و در مقابل، دیگری ممسک و بخیل، در این حالت، احتمال کشمکش و گسستگی خانواده زیادتر است تا موقعی که هنجارها باهم تطابق دارند.

به نظر بعضی از جامعه شناسان، از جمله عمیق ترین علل طلاق، پیدایش بحران در ارزش ها و هنجارها است. هنگامی که انسان ها صرفا به تمتع می اندیشند و فقط مصالح خویش را در نظر می آورند، در چنین جامعه ای پدیده ازدواج نیز مستثنا نخواهد بود و شمار طلاق در آن افزون خواهد شد. (12)

4- تاثیر جامعه به عنوان «کل »
جامعه شناسان در یک نگاه کلی، جامعه را به انواع گوناگونی تقسیم می کنند: شهری، روستایی، صنعتی، سنتی و کشاورزی. تقسیم بندی فردیناند تونیس Tonnies ،جامعه شناس آلمانی، در این زمینه معروف است. وی جامعه را به «گماینشافت » Gemeinschaft و «گزلشافت » gesellechaft تقسیم می کند; چیزی در حدود معنای شهری و روستایی. (13)

معیار فهم این نوع تقسیم بندی و مرزکشی بین جوامع، در نوع روابط اجتماعی حاکم بر آن جامعه است. هر قدر روابط اجتماعی حاکم بر جامعه مستحکم تر و قوی تر باشد، بنیاد نهادهای اجتماعی - مثل خانواده - محکم تر است.

طلاق در جامعه شهری و روستایی: آمار بسیاری از کشورها از جمله کشورمان ایران نشان می دهد که طلاق در میان شهرنشینان بیش تر از روستاییان است. میزان طلاق، به ویژه در نواحی صنعتی و کارگری به دلیل گسیخته شدن پیوندها و سنت ها وحشتناک است. به عکس، ائتلاف میان زن و شوهر در جوامع روستایی پاک دل به ندرت منجر به طلاق می شود. (14)

علت این مساله را باید در خصوصیات جوامع شهری جست وجوی کرد. یکی از خصوصیات جوامع شهری تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی این جوامع است. (15)

شهرنشینان بر خلاف روستاییان، به سنت ها پایبند نیستند، توجه زیادی به مد و رسوم زودگذر، زندگی شهری را متزلزل کرده است. درزندگی شهری، هنجارهاو شکل ها به سرعت تغییر می کند.

در چنین جامعه ای، تغییرات در سازمان ها و نهادهای اجتماعی به سرعت صورت می گیرد. خانواده در محیط شهری در معرض تغییر و زوال بیش تری قرار دارد تا جامعه روستایی.

این واقعیت که میزان طلاق در جوامع نوین امروزی بسیار بالاتر از دوران پیشین است، بیش تر از جامعه و ارزش های متغیر آن سرچشمه می گیرد (عامل جامعه شناختی) تا از گسیختگی و تباهی خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی. زندگی شهری و تحرک جغرافیایی آن، از طریق کاستن انواع کارکردهایی که خانواده در گذشته عهده دار بود، مهم ترین تاثیر را بر نهاد خانواده گذاشته است. بریدن پیوند زناشویی در یک محیط صنعتی شهری بسیار آسان تر از یک جامعه کشاورزی است. (16)

سستی روابط اجتماعی در جامعه صنعتی: بسیاری را عقیده بر این است که جامعه جدید صنعتی از نظر ساختاری طلاق زاست و در چنین جامعه ای، تحرک جغرافیایی به اوج خود می رسد، ثبات روابط رو به کاستی می گذارد و ارتباطات انسانی آسیب پذیر می شود. بنابراین، صنعت جدید - فی نفسه - سستی خانواده را موجب می شود. (17)

5- قشربندی اجتماعی و طلاق
قشربندی اجتماعی و طبقه اجتماعی از جمله مفاهیم اساسی جامعه شناسی است. در این جا، سؤال اساسی این است که آیا بین طبقه اجتماعی و طلاق رابطه ای وجود دارد یا نه؟

جامعه شناسان «طبقه اجتماعی » را به «گروهی از افراد جامعه که از نظر منزلت اجتماعی در یک پایگاه قرار دارند تعریف می کنند. » (18)

یکی از ابعاد مربوط به طبقه اجتماعی، «خرده فرهنگی » است که حاکم بر فضای طبقه اجتماعی می باشد. شرایط در زمینه های فرهنگی یک طبقه اجتماعی بر شخصیت و تعادل شخصیتی فرد مسلما تاثیرگذار است. حال اگر دو نفر از دو طبقه اجتماعی با دو خرده فرهنگ خاص باهم ازدواج کنند، احتمال بقای این خانواده بسیار کم است.

به عنوان نمونه، مشاهده شده است که زن شاعر با مرد تاجر ازدواج کرده و در نهایت، زندگی آن ها منجر به جدایی از هم گشته است. «هرچه طبقه اجتماعی خانواده پایین تر باشد، احتمال طلاق بیش تر است. میزان طلاق در اقشار اجتماعی پایین، رو به افزایش است. در امریکا، بیش ترین میزان طلاق در بین طبقات کم درآمد، غیرماهر و بی بهره از آموزش صورت می پذیرد و هر قدر به طبقات بالاتر نزدیک می شویم، به همان نسبت به میزان ثبات خانواده افزوده تر می شود. » (19)

6- تفاوت های قومی و نژادی
عامل دیگری که به لحاظ اهمیت، می توان آن را مستقلا ذکر کرد، تفاوت هایی است که از ناحیه نژاد، قوم و زبان ناشی می شود. اصولا ازدواج در یک شرایط مساعد و خوشایند به نظر طرفین و مقبول آن ها انجام می گیرد.

اما به هر دلیلی، ازدواجی که بر مبنای تفاوت هایی مثل تفاوت های قومی، زبانی، محلی و نژادی شکل گیرد، چنین ازدواجی بر پایه محکم بنا نشده است; همانند ساختمان بلندی که بر شالوده ای از شن ساخته شده باشد.

در احوال یکی از ادبای عرب، که اصالتا ایرانی بوده است، نقل می کنند که با دختر یکی از اعراب اصیل ازدواج کرد، در حالی که خانواده دختر بسیار تعصب داشتند که دخترشان را به غیرعرب زاده ندهند. شوهر به رسم ایرانیان، به جای این که بگوید چراغ را خاموش کن می گوید: «چراغ را بکش » (اقتل السراج) ، یک باره زن صدای شیون بلند می کند که داماد ایرانی است و از او جدا می شود!

هرگونه تفاوت و تضاد فرهنگی و اعتقادی برای کانون خانواده مضر به نظر می رسد. معمولا تضادها منجر به کشمکش می شود و بدین لحاظ، شالوده خانواده درمعرض خطر قرارمی گیرد. (20)

7- ناهنجاری های اجتماعی و طلاق
هر جامعه ای دارای نظم اجتماعی و هنجارهایی است که بر تمامی افراد آن جامعه اشراف دارد و در واقع، دستورالعملی است که نحوه رفتار افراد جامعه را تعیین می کند. در جامعه، همه مردم یک نوع ارزش و اهداف خاصی را طی مراحل گوناگون فرایند جامعه پذیری فرا می گیرند، می پذیرند و بر اساس آن ها عمل می کنند. (21) در مقابل حالت معمولی و بهنجار افراد، حالت بهنجار و مرضی قرار دارد. کلمه «آنومی » Anomie به وسیله امیل دورکیم وارد قلمرو مباحث جامعه شناختی شد. این کلمه به معنای حالت مبهمی است بین فرد و جامعه که در آن، هنجارها یا از بین رفته اند یا ضعیف شده اند و یا باهم در تضادند. (22)

در چنین وضعیتی است که بی سر و سامانی و بی نظمی جامعه را فرا می گیرد و فرد نابهنجار هم خود را تباه می کند و هم دیگران را. (23)

در بین همه نابهنجاری های اجتماعی، در این جا، فقط به سه مورد (اعتیاد، الکل، قمار) اشاره می شود و تاثیر آن ها بر پدیده طلاق یاداوری می گردد.

در این که اعتیاد و الکل و قمار از نابهنجاری های جامعه محسوب می شود، شکی نیست. طبق قانون و عرف (که از منابع حقوقند) و نیز طبق اصول مذهبی، این پدیده ها جرم محسوب می شود و همه در جای خود، از عوامل قطعی طلاق به حساب می آید.

«اعتیاد یکی از خطرناک ترین راه های ارضای تمایلات نفسانی و شیطانی و حالت تنوع طلبی انسان است. اولین ضربه های اعتیاد بر پیکر خانواده وارد می شود. سوغات اعتیاد برای خانواده چیزی جز پریشانی و نگرانی نیست. مهم ترین تاثیر اعتیاد بر خانواده از بین رفتن کنترل، نظم و انضباط و به وجود آمدن هرج و مرج و بی بندباری است که خود زمینه ساز و فرصتی است برای فساد. اعتیاد بر خانواده به صورت گوناگون و به طور مستقیم و غیرمستقیم تاثیر می گذارد. » (24)

در مجموع، می توان گفت: مواد مخدر وسیله مؤثری در زوال و نابودی خانواده است. (25)

آفت دیگر خانواده پدیده الکلیسم است. الکل پیوند زناشویی را سست و اغلب آن را نابود می سازد. خوی تند و خشونت باده پرست، قلب همسرش را می شکند و او را از خود منزجر می سازد. زن در خانه شوهر خود تامین جانی ندارد. در مناطق شهری که آمار استفاده از الکل بالاست، آمار طلاق نیز بالاست. در مقابل، یکی از علل پایین بودن میزان طلاق در روستاهای کشور خودمان را بی گمان می توان در اثر مصون ماندن روستاییان از شر شراب و آفت الکل دانست و برعکس، امکان دارد که کثرت طلاق در شهرهای بزرگ متناسب با حجم نوشابه های الکلی استعمال شده باشد. (26)

پدیده دیگری که به دلیل نابهنجار بودن و جرم قانونی آن، موجب از هم گسیختگی خانه و خانواده می شود، «قمار» است. (27) این پدیده مانند مواد مخدر از چند زاویه خانواده را به اضمحلال و نابودی می کشاند: یکی از جهت اخلاقی و روانی و مهم تر از همه از بعد اقتصادی. کسی که مال باخته است، چگونه می تواند خود را اولا از لحاظ روانی آرام نماید و ثانیا خانه خود را اداره کند; بنابراین، ادامه زندگی برای زن در این وضعیت بحرانی بسیار مشکل است.

8- وسایل ارتباط جمعی و طلاق
جامعه شناسان یکی از عوامل اجتماعی شدن و جامعه پذیری را رسانه های همگانی می دانند. (28) تحت تاثیر این رسانه هاست که عقاید و افکار عمومی شکل می گیرد و مخاطب اصلی و طرف داران فراوان آن ها جوانان هستند. به طور کلی، «امروزه جامعه ای که کاملا از تاثیر رسانه های همگانی برکنار مانده باشد، حتی در میان فرهنگ های سنتی، بسیار محدود است. » (29)

بنابراین، کم تر پدیده اجتماعی و جنبه های زندگی انسانی را می توان یافت که تحت تاثیر مثبت یا منفی وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها قرار نگرفته باشد. در این بین، پدیده طلاق نیز مستثنا نیست.

«بدآموزی های وسایل ارتباط جمعی یکی از علل از هم پاشیدگی خانواده های جوان است که تحت تاثیر فیلم های مخرب ویدیویی و تلویزیونی قرار دارند. » (30)

عملکرد منفی این وسایل عبارت است از ازدیاد عطش نوخواهی و تجددطلبی به شکلی که از همین ناحیه، ضربه های فراوانی برخانواده وارد می آید. در کنار این مساله، فشارهای روحی و هیجاناتی که از تماشای این فیلم ها ناشی می شود، عقده های ناشی از دیدن این فیلم ها را برخانه و خانواده تحمیل خواهد کرد.

و سرانجام این که یکی از علل نابسامانی خانواده رسانه های همگانی است و تحت تاثیر عمیق رسانه هاست که ارزش ها تغییر می کند و تغییر ارزش های یکی از زمینه های اجتماعی طلاق است. کارکرد منفی رسانه های همگانی در متزلزل کردن بنیاد خانواده امری است غیرقابل انکار.

9- سن زوجین و طلاق
«اگر مرد و زن کم سن و سال باشند، ناسازگاری های آن ها پس از اطفای شهوتشان بیش تر است، به خصوص برای زن هایی که زیر سن بلوغ ازدواج کرده اند. این نوع ازدواج هنوز هم در جامعه ما متداول است، به ویژه در روستاهای ایران. » (31)

برای بررسی بهتر مساله و این که آیا واقعا سن زوجین و پایین بودن آن تاثیری در پدیده طلاق دارد یا نه، باید ابتدا مساله «ازدواج زود هنگام » بررسی شود.

«آیا ازدواج هایی که در سنین پایین صورت می گیرد بیش تر به طلاق منجر می شود یا به عکس؟ در پاسخ به این سؤال، ریچارد اودری در اثر معروفش، زمینه اجتماعی ازدواج (1971) ، می نویسد: آنان که زودتر ازدواج می کنند زودتر به طلاق متوسل می شوند. شاید این بدان علت است که آنان که دیر ازدواج می کنند از ازدواج انتظار یا توقع زیادی ندارند و به همان علت نیز تمایل به تسریع در گسست آن ندارند. (32)

با این مقدمه، در مورد سن ازدواج باید گفت: یکی از ملاک ها و معیارهای انتخاب همسر سن طرف اوست. بیش تر مردان مایلند با زنان جوان تر از خود ازدواج کنند. (33) همین عامل احتمال دوام خانواده را تهدید می کند. اصولا دخترانی که با عدم آمادگی روحی - روانی تن به ازدواج می دهند بیش تر در معرض جدایی هستند.

دانشمندان در پذیرش این که تفاوت زیاد میان زن و شوهر بیش تر موارد بر لامت خانواده تاثیر منفی می گذارد جملگی هم داستان هستند. (34)

بنابراین، می توان گفت: «فاصله وسیع سنی یا شکاف سنی به استقراری و پایداری کانون خانوادگی کمکی نخواهد کرد. بنابراین، شکاف سنی احتمال دارد به عنوان یک عامل مؤثر در گسست خانواده نقش داشته باشد. » (35)

خلاصه آن که، باید پذیرفت «سن » به عنوان یک ویژگی خاص جسمانی از چند جهت خانواده، ساخت و ثبات آن را تحت تاثیر قرار می دهد. یکی از آن جهات، این است که «شکاف سنی بر طلاق تاثیرگذار است، تاثیر نسبی که با عوامل جاذبه جهان سنتی تا حدودی خنثی می شد و لیک در شرایط موجود، در جوامع جدید تاثیر بیش تری می یابد. (36)

10- تحصیلات
یکی از شروط ازدواج موفق، در نظر داشتن مساله «کفویت » است; یعنی هم سانی و برابری با یکدیگر از جهات گوناگون. اگر زوجین از جهات متعدد با هم دیگر برابر باشند، احتمال بقای زندگی بیش تر است. یکی از وجوه برابری، مساله تحصیلات و هم سانی نسبی تحصیلی است. این مساله از چند جهت قابل بررسی است:

الف. هر مقطع تحصیلی شان اجتماعی خاصی پدید می آورد و به طور طبیعی، انسان ها در گزینش همسر، آن را معیاری مهم می شمارند و می کوشند تا سطح تحصیلی زوجین باهم برابر باشد.

ب. هر مقطع تحصیلی فضای فکری و بینشی، حتی جهان بینی خاصی پدید می آورد. به ناچار، هم سانی تحصیلی زوجین بر تشابه، سلیقه، ذوق و اندیشه آنان مؤثر است.

ج. در صورت عدم توازن شان تحصیلی، زوج برتر (از لحاظ تحصیلی) امتیازات دیگری از طرف مقابل در راه جبران آن طلب می کند.

د. در همه شرایط و به صورت قاعده ای در همه جای جهان، میزان تحمل مردان در قبال عدم هم سانی تحصیلی بیش از زنان است; در حالی که ازدواج یک مرد دکتر با دختری دیپلمه یا کم تر از دیدگاه وجدان جمعی غیرمعقول به نظر نمی رسد، عکس آن دقیقا نابهنجار تلقی می شود.

ه . مردان با پذیرش سطح تحصیلی کم تر همسر خود، مزایای دیگری (مثل جوانی) یا امکانات مادی را می طلبند.

و. در یک جامعه فاقد تحرک اجتماعی، تحصیلات ابزار ارتقای اجتماعی به حساب می آید.

بنابراین، در چنین جامعه ای، هم سانی تحصیلی به معنای هم سانی شان اجتماعی و حتی طبقه اجتماعی است. نتیجه آن که بی شبهه، ازدواج انسان هایی با دو سطح متمایز آموزشی و به تبع آن، دو فرهنگ و جهان بینی متفاوت، باید آسیب پذیرتر باشد و در صورت اضافه شدن عناصر دیگر، ممکن است موجبات گرایش به طلاق فراهم آید. (37)

11- محکومیت های دراز مدت
بعضی از ناهنجاری های اجتماعی وقتی تبدیل به جرم شود موجب محکومیت درازمدت مجرم می گردد، به شکلی که ادامه زندگی برای یکی از طرفین مشکل می شود و این مساله در قانون نیز پیش بینی شده است. در مفاد عقدنامه های کنونی آمده است: «مرد در صورت محکوم شدن به 5 سال حبس به بالا، اختیار طلاق را به زن واگذار می کند. »

بنابراین، قانونگذار به عنوان نماینده افکار جامعه این مساله را پیش بینی کرده است تا در صورت لزوم، دست زن در طلاق گرفتن باز باشد.

علت این که این مورد مستقلا ذکر شده، در حالی که به نظر می رسد تحت عنوان «ناهنجاری های اجتماعی » بگنجد، این است که لزوما ناهنجاری اجتماعی به لحاظ قانونی «جرم » محسوب نمی شود. بنابراین، ناهنجاری اجتماعی عنوانی عام است که با جرم از این نظر که ممکن است به محکومیت و محرومیت منجر شود، فرق دارد.

12- استقلال مالی زن
یکی از مسائلی که می تواند به عنوان زمینه طلاق عمل کند «استقلال مالی زن » است. وقتی زن می بیند که به لحاظ مالی به شوهرش وابسته نیست و خود می تواند از راه کسب و کار، خود را تامین کند و از سوی دیگر، با گرفتن مهریه خود تا حدی از این راه مشکل خود را حل نماید، هم چنین می بیند یا بچه دار نشده است (خواسته یا ناخواسته) و یا تعداد کمی بچه دارد، در این وضعیت، چندان رغبتی به زندگی ندارد و با کم ترین بی توجهی و بروز مشکل از سوی شوهر به سوی دادگاه روانه می شود; یعنی وقتی تعهد اخلاقی به زندگی نداشته باشد، کوچک ترین عامل و زمینه ای می تواند در مواقع بحرانی، مانند یک جرقه عمل کند و خانواده را از هم بپاشد.

13- وجود یا فقدان فرزند
یکی از کارکردهای مهم خانواده تولید مثل مشروع است. تنظیم روابط جنسی و زاد و ولد از وظایف مهم خانواده است. (38)

معمولا کانون خانواده با وجود فرزندان، گرم نگه داشته می شود. بسیاری از خانواده ها، به خصوص از ناحیه زنان، به دلیل وجود فرزند، علاقه ای به جدایی ندارند و اگر وجود فرزندان در خانه نباشد، قادر به ادامه زندگی نیستند. «بی فرزندی و کم فرزندی موجب ناپایداری خانواده می شود. چنانچه درون خانواده ستیز و مشاجره وجود داشته باشد، اگر پدر و مادر از هم جدا شوند، بچه ها راحت ترند، اما بسیاری از خانواده ها به خاطر بچه هایشان به زندگی ناگوار خود ادامه می دهند. بنابراین، وجود فرزندان یکی از عوامل جلوگیری از طلاق است. (39)

در فرهنگ عامیانه ما کسی را که دارای فرزند نیست در اصطلاح «اجاق کور» می نامند. دوام و بقای زندگی خانوادگی چنین شخصی در معرض خطر است. بنابراین، خانواده ای که با وجود فرزند گرم نشده است، از دو نوع خانواده دیگر بیش تر در معرض گسست قرار دارد. (40)

14- تعدد زوجات
تعدد زوجات دارای کارکردهای مثبتی است که در هم بستگی بیش تر جامعه مؤثر است، اما در عین حال، ممکن است به دلیل عدم بهره برداری مناسب، مشکلاتی را برای جامعه فراهم کند: «تعدد زوجات در کشور ما، متاسفانه در همه موارد، برپایه اصول اخلاقی در مسیر اهداف اسلامی نبوده است و در اغلب موارد، بنابر تنوع طلبی و جبران ضعف جنسی و هوس رانی مرد صورت گرفته است و کانون وحدت و صفای خانوادگی را به صحنه جدال و نفاق بین زن و شوهر تبدیل کرده است و در نهایت، منجر به طلاق شده است. (41) بنابراین، اگر از مساله تعدد زوجات با حفظ شرایط آن خوب بهره برداری شود، می تواند دارای کارکردهای مثبت باشد. این که قرآن کریم رعایت عدالت را شرط اساسی تعدد زوجات می داند، بیانگر آن است که تعدد زوجات بدون شرط و مطلق نیست که اگر آن شروط اخلاقی و اجتماعی لحاظ نگردد، دارای ضد کارکرد شده، موجب از هم پاشیدگی خانواده می گردد.

15- ویژگی های شخصیتی زوجین
بعضی از گروه های شخصیتی - به طور کلی - ذاتا ناسازگارند و به هیچ روی، نمی توانند خود را با محیط اجتماعی و خانوادگی تطابق دهند; به لحاظ فکری و ذهنی به حد بلوغ لازم نرسیده اند، هرچند سن و سالی داشته باشد; توانایی درک مقابل خود را ندارند و ذاتا از اخلاق خوشی برخوردار نیستند; نمی توانند در محیط خانواده جو سالمی برقرار کنند. جو عاطفی به نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده باهم، نظیر افراد خانواده نسبت به هم دیگر و احساسات و علایق آن ها به یکدیگر بستگی دارد. (42)

بنابراین، گروه های شخصیتی که به لحاظ عاطفی و روانی مشکل دارند، زودجوش نیستند و نمی توانند با دیگران کنار بیایند و فقط منافع خود را می بینند و در ایجاد ارتباط با طرف مقابل مشکل دارند. «افرادی که بسیار مغرور هستند و فقط سعی در ارضای تمایلات خود دارند; فقط مصالح خود را در نظر می گیرند، این ها خانه را به سوی هرج و مرج می کشانند. در چنین شرایطی است که ادامه زندگی مشکل و پایه های خانواده لرزان می شود. (43)

به طور خلاصه، می توان گفت: اصولا تفاوت یک تحقیق علمی با کار غیرعلمی در این است که به لایه های زیرین اجتماعی یک پدیده نگاه کند و زوایای پنهان آن را آشکار سازد.

مطلب دیگر آن که در بررسی یک پدیده، زاویه دید و نگرش مشاهده گر و محقق مهم است. هر محققی از زاویه دید خود به پدیده ها می نگرد. بر این اساس، عوامل و زمینه های اجتماعی که در مورد طلاق ذکر شد، ممکن است از دید یک حقوقدانان چندان مهم و کارساز نباشد، اما از زاویه نگرش یک جامعه شناس علت العلل پدیده طلاق باشد. آنچه در این جا به عنوان «طلاق » ذکر شد، مجموعا 15 عامل بود که می توان بعضی از آن ها را به عنوان یک عامل مستقل و تاثیرگذار در بروز این پدیده در نظر گرفت و بعضی دیگر را صرفا به عنوان زمینه ساز اما این که کدام یک در چه مواردی چه نقشی ایفا می کند، باید هر مورد خاص طلاق را به عنوان یک موضوع خاص جزئی مورد مطالعه قرار داد، آن گاه قضاوت کرد. علاوه بر این، در هر موردی ممکن است چند عامل جامعه شناختی و غیر جامعه شناختی باهم تعامل داشته باشند. عوامل جامعه شناختی بعضی از آن ها نیز ممکن است در حد زمینه سازی عمل کند و عامل دیگری - غیراجتماعی - به عنوان عامل غالب باشد و بعضی دیگر در حد یک عامل مستقل، هر موردی باید جداگانه بررسی شود.

عوامل شمرده شده در حد احصاست، نه استقصا. ممکن است عوامل دیگری باشد که از دید ما پنهان است.

مطلب آخر این که یکی از منابع حقوق «عرف » است. اهمیت عرف و جامعه - که اساس بحث های جامعه شناختی است - در وضع قوانین بسیار مهم است، انجام یک تحقیق اجتماعی پیش از وضع قوانین حقوقی ضروری می نماید، اما متاسفانه در کشور ما، عمدتا تصمیم های قانونی، عرفی و بدون در نظر گرفتن تبعات و لوازم اجتماعی آن است.

خلاصه و نتیجه
به طور خلاصه، می توان گفت: اصولا تفاوت یک تحقیق علمی با کار غیرعلمی در این است که به لایه های زیرین اجتماعی یک پدیده نگاه کند و زوایای پنهان آن را آشکار سازد.

مطلب دیگر آن که در بررسی یک پدیده، زاویه دید و نگرش مشاهده گر و محقق مهم است. هر محققی از زاویه دید خود به پدیده ها می نگرد. بر این اساس، عوامل و زمینه های اجتماعی که در مورد طلاق ذکر شد، ممکن است از دید یک حقوقدانان چندان مهم و کارساز نباشد، اما از زاویه نگرش یک جامعه شناس علت العلل پدیده طلاق باشد. آنچه در این جا به عنوان «طلاق » ذکر شد، مجموعا 15 عامل بود که می توان بعضی از آن ها را به عنوان یک عامل مستقل و تاثیرگذار در بروز این پدیده در نظر گرفت و بعضی دیگر را صرفا به عنوان زمینه ساز اما این که کدام یک در چه مواردی چه نقشی ایفا می کند، باید هر مورد خاص طلاق را به عنوان یک موضوع خاص جزئی مورد مطالعه قرار داد، آن گاه قضاوت کرد. علاوه بر این، در هر موردی ممکن است چند عامل جامعه شناختی و غیر جامعه شناختی باهم تعامل داشته باشند. عوامل جامعه شناختی بعضی از آن ها نیز ممکن است در حد زمینه سازی عمل کند و عامل دیگری - غیراجتماعی - به عنوان عامل غالب باشد و بعضی دیگر در حد یک عامل مستقل، هر موردی باید جداگانه بررسی شود.

عوامل شمرده شده در حد احصاست، نه استقصا. ممکن است عوامل دیگری باشد که از دید ما پنهان است.

مطلب آخر این که یکی از منابع حقوق «عرف » است. اهمیت عرف و جامعه - که اساس بحث های جامعه شناختی است - در وضع قوانین بسیار مهم است، انجام یک تحقیق اجتماعی پیش از وضع قوانین حقوقی ضروری می نماید، اما متاسفانه در کشور ما، عمدتا تصمیم های قانونی، عرفی و بدون در نظر گرفتن تبعات و لوازم اجتماعی آن است.

پی نوشت ها:

1- ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ترجمه منوچهرکیا

2- ر. ک. به: باقر ساروخانی، طلاق (پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن) ، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1376، ص 4

3- زهرا گواهی، بررسی حقوق زنان در مساله طلاق، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 84

4- ر. ک. به: باقر ساروخانی، پیشین، ص 25

5 الی 7- باقر ساروخانی، مقدمه ای بر جامعه شناختی خانواده، سروش، 1370، ص 144، 137، 142

8 و 9- ر. ک. به: مهدی کی نیا، عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق، مطبوعات دینی، 1373، ص 17 و 25

10- ر. ک. به: شهلا اعزازی، جامعه شناختی خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1376، ص 96

11- بروس کوئن، جامعه شناختی، ترجمه منوچهر صبوری، فرهنگ معاصر تهران، 1370، ص 109

12- ر. ک. به: باقرساروخانی، مقدمه ای برجامعه شناسی خانواده، پیشین، ص 80

13- بروس کوئن، پیشین، ص 239

14- مهدی کی نیا، پیشین، ص 7

15- محمدحسین فرجاد، بررسی مسائل اجتماعی ایران، تهران، اساطیر، 1377، ص 161

16- بروس کوئن، پیشین، ص 133

17- باقر ساروخانی، پیشین، ص 52

18- بروس کوئن، پیشین، ص 195

19- باقر ساروخانی، پیشین، ص 61

20- ر. ک. به: مهدی کی نیا، پیشین، ص 354

21 و 22 و 23 و 24- ر. ک. به: محمدحسین فرجاد، پیشین ص 12 / ص 12 / ص 11 / 61

25 و 26 و 27- مهدی کی نیا، پیشین، ص 143 / ص 51 / ص 339

28 و 29- آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، 1373، ص 87 / 88

30- ر. ک. به: مهدی کی نیا، پیشین، ص 355

31 و 32- محمدحسین فرجاد، پیشین، ص 60 / 74

33 و 34 و 35 و 36- باقر ساروخانی، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، پیشین، ص 52 / 53 / 53 / 82 - 81

37- همو، طلاق، پیشین، ص 64

38- بروس کوئن، پیشین، ص 60

39- محمدحسین فرجاد، پیشین، ص 60

40- باقر ساروخانی، طلاق، پیشین، ص 68

41- مهدی کی نیا، پیشین، ص 32

42- محمدحسین فرجاد، پیشین، ص 60

43- ر. ک. به: محمدحسین فرجاد، پیشین، ص 60

نظر دهید »
شهید مدافع حرم احمدمحمدمشلب
توسط محدثه شكوهي in آموزش صحیح نماز

 

اَحــمد مُحمّد مَشلَب  معروف به شهید BMW سوار لبنانی متولد ۳۱ آگوست سال ۱۹۹۵ 

و در محله السرای شهر نبطیه لبنان  دیده به جهان گشود

احمد از همان دوران کودکی در این شهر رشد کرد و در راه اهل بیت تلاش و کوشش میکرد

او یکی از بهترین دانش آموزان هنرستان امجاد بود و از آنجا فارغ التحصیل شد  و دیپلم (تکنولوژی اطلاعات) گرفت 

شهید احمد مشلب  رتبه ۷ در لبنان  دررشته  تحصیلی اش که تکنولوژی اطلاعات(انفورماتیک it) بود شد اما سه روز قبل از اینکه به دانشگاه برود  در سوریه بود و شهید شد

احمد ارادت خاصی به ائمه اطهار داشت و دفاع از حریم اهل بیت رو وظیفه میدونست همزمان با اعزام مدافعان حرم از لشکر حزب الله

برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفت

در آنجا با عشق و علاقه ای که به عمه ی سادات داشت جانانه میجنگید

تا اینکه در یکی از درگیری ها  درسوریه از ناحیه دست مجروح شد که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد و برای مدوا به بیمارستان  نبطیه لبنان انتقال داده  شد

اما عطش احمد برای شهادت بسیار بود و دوباره همراه سایر رزمنده های حزب الله

به سوریه رفت

سرانجام در ۲۹ فوریه ۲۰۱۶ در منطقه الصوامع ادلب (سوریه) در 

درگیری با تکفیری ها و عملیات

براثر برخورد بمب هاون 60 و اصابت ترکش های زیاد الخصوص به سر , و پا (قطع تاندون و اعصاب پا) و دیگر اعضای بدن فالفور به درجه رفیع  شهادت نائل گشت.

احمد وقتی سوریه بود با دوستانش عهد بسته بودند بعد از جنگ با هم به کربلا و مشهد بروند و به دوستاش میگفت آرزویی جز “شهادت” ندارم

یک هفته بعد از این حرفاش شهید شد

شهید مشلب بخاطر ارادت و علاقه خاصی که به امام رضا (ع) داشت 

لقب جهادی غـریب طــوس را برای خود انتخاب کرد

به گفته ی مادر شهید:

” احمد ذهب الى ایران مرة واحدة وزوار الامام الرضا ع سنة ۲۰۱۲”

 احمد سال 2012 یک بار به ایران آمده و به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد

  پدر  او مــحمد مشلب یکی از تاجران لبنانی است

و مادرش سیده سلام بدر الدین است

مادر شهید مشلب بااینکه  احمد پسرش بود او را هم بازی و دوست دوران جوانی اش میدانست و با عشق مادرانه در تربیت احمد تلاش کرد

و برای رفتن احمد همانند مادران سایر شهدا عاشقانه فرزندش را راهی کرد

احمد هر ساله در روز مادر برایش هدیهمیگرفت اما به گفته مادرش 

احمد امسال نه طلا و نه نقره داد بلکه

با شهادتش باعث شد در برابر مولایم امام حسین رو سفید شوم

در مراسم یادبود شهید احمد مشلب که در ایران برگزار شد مادر شهید گفت: وقتی حضرت زینب در خطر باشد وقتی امام زمان در خطر باشد من چرا فرزندم را نمی فرستادم پسر من باید یکی از زمینه سازان دولت حضرت مهدی (عج) بود 

احمد با وجود داشتن ثروت  و مال دنیا احتیاجی به پول نداشت در صورتی که خیلی ها میگویند مدافعان حرم برای پول میروند

آیا این شهید BMWسوار هم برای پول رفت کسی که از لحاظ ثروت و مال چیزی کم نداشت

آرامگاه این شهید والا مقام در روضة الشهدا شهر نبطیه لبنان است

شادی روحش صلوات

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 22
آخرین مطالب
  • ختم سوره واقعه 
  • حدیث 
  • #جنگ 12روزه
  • جانم فدای رهبر 
  • تاسوعا و عاشورا 
  • محرم
  • تاسوعا و عاشورا 
  • محرم 
  • شهداء 
  • نماز
آخرین نظرات
  •  
    • شهیدحسین شکوهی
    در اهمیت درختکاری در اسلام
  •  
    • شهیدحسین شکوهی
    در چگونه باحضورقلب نمازبخوانیم
  • بدیلی در اهمیت درختکاری در اسلام
  • كوثر  
    • "مدرسه علمیه کوثر علی آباد"
    در نشانه های سبز
  • دهسنگی  
    • می نویسم به یاد شهید آوینی
    در چگونه باحضورقلب نمازبخوانیم
  •  
    • بهارسمنان
    در نماز
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      
شهیدحسین شکوهی
جستجو
موضوعات
  • همه
  • آموزش صحیح نماز
  • اذان و اقامه نماز
  • بدون موضوع
  • نماز آیات
  • نماز جمعه
فیدهای XML
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان